«تناقض» در مقام صنعتی ادبی نقش مهمی را در ادبیات شرق و غرب، به ویژه در ادبیات فارسی، یونانی و انگلیسی ایفا میکند. کاربرد تناقض به عنوان یکی از روشهای نقد ادبی شامل بررسی اظهارات دو پهلو و نتیجهگیری، و برداشت متعاقب از آنها است. هم سعدی شیرازی و هم جان دان از تناقض جهت بررسی تضادهای غالبی استفاده میکنند، که تا اندازهای برای خوانندگان عادی غیرقابل درک است. در این مقاله تلاش شده نحوه به چالشکشیدن فهم و درک عمومی خوانندگان، از طریق تضادهایی که در ذهن آنها با خواندن اشعار این دو شاعر نقش میبندد، مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این مقاله همچنین میکوشد چگونگی ظهور و بروز افکار، و اهداف این دو شاعر را در کاربرد تناقض نشان دهد.
تذکرةالاولیاء کتابی عرفانی است به نثر ساده و در قسمتهایی مسجع، که در شرح احوال بزرگان اولیاء و مشایخ صوفیه توسط فریدالدین عطار نیشابوری به فارسی نوشته شدهاست. تذکرةالاولیاء کتابی درباره زندگی، حالات، اندیشهها و سخنان عارفان و مشایخِ تصوف است، و به ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمتآمیز صوفیان بزرگ می پردازد.این کتاب مشتمل است بر مقدمه و ۷۲ باب که هر باب به زندگی یک صوفی پرداخته است و در ابتدای هر باب سخنانی مسجع در تمجید و ثنای صوفی بیان شده و سپس سخنان و داستان ها درباره صوفی آورده شده است.نخستین باب به حالات و سخنان جعفر صادق اختصاص یافتهاست، و باب هفتاد و دوم به حسین بن منصور حلاج .
چنانچه از متن کتاب گلستان سعدی در باب سوم- در فضیلت قناعت- بر می آید این شاعر و سخنسرای بزرگ علاوه بر سفرهای بسیار که یک دوره طولانی سی ساله را در برمی گیرد سفری نیز به جزیره کیش داشته است اما زمان وقوع و علت این سفر و محل دقیق توقف او در جزیره از گزارس گلستان مستفاد نمی شود. در این کتاب با شواهد و مدارک تاریخی، زمان سفر او به کیش مشخص شده است. چنان که می دانیم جزیره کیش در زمان اتابکان فارس در قلمرو این خاندان بوده و از امنیت و رونق بسیار برخوردار گردیده بود و سعدی به اتکای همین امن و آسایش که در آن عصر در فارس و بنادر حاکم بوده با خیالی راحت و آرام به جزیره کیش سفر کرده است...
امروزه نقد تطبيقي ميتواند ميزان تعالي فرهنگها و تبادل تفکرات را در حوزه ادبيات براي آشنايي با اصالت، عمق، غنا و تفاهمهاي فرهنگي و دوري از تعصبات و يکجانبهنگريهاي علمي ـ ادبي نشان دهد. بررسي تطبيقي دو متن «داستان فريدون» و «شاه لير» نشاندهنده همسرايي و برهم نماييهاي ذهني دو شاعر توانا در دو فرهنگ متفاوت و لاجرم دو زبان متمايز در دو موضع تاريخي گوناگون است. هرچند آگاهانهبودن يا نبودن اين «بينامتنيت» و برهم نمايي قابل اثبات نيست و نويسندگان و محققان پيشين نيز در اين باره چيزي نگفتهاند، آنچه آشکار است وجود همسراييها و يکسانيهاي بارز در اين دو متن است. کشف «همساني پيرنگ»، «تراژدي بودن»، «انگيزهها»، «خانوادگي بودن»، «تقسيم پادشاهي»، «حضور سرنوشت و تقدير»، «حضور عرفان سطحي»، «موازي بودن شخصيتها»، «کشمکش»، «پيشگويي»، «همسرايان»، «بحران» و... از گزارههاي مشترک ميان اين دو متن است. بررسي و تحليل اين اشتراکات براي نشان دادن قطعيت «بينامتنيت» در اين دو متن، مهمترين دستاوردهاي اين مقاله است.