شرح و تفسير مثنوي جلالالدين محمد مولوي سابقهاي ديرين دارد، اما نکته حائز اهميت در شيوه شرح اين تفاسير، گرايش عرفاني آنها در توضيح محتوايي ابيات است. در شيوه تفسيري که براي تحليل يکي از مشکلات مثنوي در اين مقاله به کار گرفته شده است، کوشيدهايم تا حوزه معاني ابيات را از ميان مباحث برون متني نظير مباحث و مسائل عرفاني، به الفاظ آن محدود و مدلل سازيم. در اين شيوه، مبناي معنايابي در شعر توجه به صنايع ادبي و آرايههاي زباني آن است. اين شيوه را براي به چالشکشيدن اين پيش فرض رايج در ميان مثنوي پژوهان که لفظ و صورت در برابر انديشه بلند مولانا بیاعتبار و بيارزش است، «شرح صوري» ناميدهايم. در اين شيوه بيش از هر چيز زبان مثنوي و شاعرانگي مولانا معيار شرح و توضيح ابيات قرار ميگيرد؛ معياري که در فهم بهتر عرفان مولانا نيز ميتواند تاثير بسزائي داشته باشد.
کتاب مثنوی از کتابهای معدودی است که عظمت استعدادها و قوای مختلف بنی نوع انسانی را اثبات میکند. این کتاب که دربردارنده 25000 تا 28000 بیت است، هم از راه عقل و حکمت و هم از راه دل و عرفان واقعیات بسیار فراوانی را به قلمرو معرفت و حکمت و عرفان بشری عرضه داشته است. نویسنده در این کتاب به کشف الابیات مثنوی پرداخته است. علامه جعفری در مقدمه کتاب آورده است: «اینجانب در اثنای تألیف مجلدات تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، برای تفسیر موضوعی برخی از موضوعهای بسیار بااهمیت مانند «عقل و عاقل و معقول»، «علت و معلول»، «موج» و غیر آن مجبور شدم همه ابیات مثنوی را برای استخراج همه موضوعهای مورد تفسیر یکایک ببینم. این کار دامنهدار موجب صرف وقت بسیار طولانی شد؛ لذا بر آن شدم که کشفالابیات کاملی را برای مثنوی تنظیم و تدوین نمایم. البته میدانیم آنهایی که تاکنون برای مثنوی نوشته شده است، کامل نیست و فقط کلمه اول و گاه کلمه دوم مصرع اول از ابیات برای پیداکردن بیت ثبت شده است. .... در این کشف الابیات همه مصرعهای مثنوی با نظر به نخستین کلمهای که دارند، زیر حرف کلمه اول خود آمده است».
کتاب مثنوی از کتابهای معدودی است که عظمت استعدادها و قوای مختلف بنی نوع انسانی را اثبات میکند. این کتاب که دربردارنده 25000 تا 28000 بیت است، هم از راه عقل و حکمت و هم از راه دل و عرفان واقعیات بسیار فراوانی را به قلمرو معرفت و حکمت و عرفان بشری عرضه داشته است. نویسنده در این کتاب به کشف الابیات مثنوی پرداخته است. علامه جعفری در مقدمه کتاب آورده است: «اینجانب در اثنای تألیف مجلدات تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، برای تفسیر موضوعی برخی از موضوعهای بسیار بااهمیت مانند «عقل و عاقل و معقول»، «علت و معلول»، «موج» و غیر آن مجبور شدم همه ابیات مثنوی را برای استخراج همه موضوعهای مورد تفسیر یکایک ببینم. این کار دامنهدار موجب صرف وقت بسیار طولانی شد؛ لذا بر آن شدم که کشفالابیات کاملی را برای مثنوی تنظیم و تدوین نمایم. البته میدانیم آنهایی که تاکنون برای مثنوی نوشته شده است، کامل نیست و فقط کلمه اول و گاه کلمه دوم مصرع اول از ابیات برای پیداکردن بیت ثبت شده است. .... در این کشف الابیات همه مصرعهای مثنوی با نظر به نخستین کلمهای که دارند، زیر حرف کلمه اول خود آمده است».
در بدو امر به نظر میرسد که انگیزههای دینی سهم ناچیزی در شکلگیری اندیشه و به تبع آن، شعر سهراب سپهری داشته باشند، به ویژه که میدانیم او از گرایشهای دینی دوران نوجوانیاش به شوخی سنگین محیط با خود یاد میکند و خیلی زود خود را از تاثیرات مذهبی میرهاند: «من سالها نماز خواندهام. بزرگترها میخواندند من هم میخواندم ... مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم، بی آن که خدایی داشته باشم» سهراب از فرایند بینیازی خود از مذهب، که با طریق شک در مبانی دینی ایجاد میگردد در منظومه «صدای پای آب» توصیفی کوتاه و گذارا کرده است.
توکّل اصطلاح دینی، اخلاقی و عرفانی است؛ در لغت به معنای اعتمادکردن، تکیهکردن، اعتمادنمودن بر کسی و اعتراف کردن بر عجز خود است. (لغت نامه دهخدا: ذیل لغت) خواجه عبدالله انصاری از عرفای مشهور قرن پنجم هجری، از مفاهیمی مانند لجا، تفویض و تسلیم در کنار توکّل نام برده است. وی مقام توکّل و تفویض را کار خود به حقّ سپردن معنا کرده است. و سپس مقام لجا و تسلیم را بر توکّل و تفویض برتری بخشیده و آن را سپردن خویشتن به حقّ دانسته است؛ یعنی تسلیم هر آنچه میان بنده و خداوندا از اعتقاد، خدمت (بندگی) و حقیقت است. سنایی نیز در باب اول حدیقه الحقیقه، این دیدگاه را در مقام توکل در دو"حکایت فی توکّل العجوز "، "حکایت التمثیل فی الذی هو یطعمنی و یسقینی" به تصویر کشیده است. هم چنین انصاری با بیان درجات توکّل و نامگذاری آن به این نکته مهم اشاره دارد که یقین به قسمت غیر از رضا به قسمت است؛ و عمیق ترین آرامش ناشی از رضایت به خدا و قضای وی را سنایی در داستان "حاتم و زن" وی در ذیل حکایت "فی توکل العجوز" آورده است. خواجه عبدالله انصاری نهایت کار خود را متوکّل را به توکّل حقیقتی میداند که همانا پیوند مقام توکّل با حال و مقام رضاست.