بحث پيرامون نگاه فلسفي ـ کلامي حافظ به مقولاتي چون تقدير ازلي، جبر، اختيار و اراده انسان، پردامنه و مناقشه برانگيز است. منظور از جبر و تقدير، تحقق تخلفناپذير و از پيش تعيين شده حوادث، افعال و آينده انسانها بر اثر قوانين ضروري و گريزناپذير علت و معلول حاکم بر عالم، يا مطابق اراده پيشين و تغييرناپذير خداوند است. از طرف ديگر، به نظر ميرسد که دستکم بخشي از عوامل تعيينکننده افکار، احوال، و اعمال انسان، تحت سيطره و اراده او قرار دارند. سازگارگرايان اين دو ادعا را قابل جمع و ناسازگارگرايان غيرقابل جمع ميدانند. هدف اصلي مقاله، پژوهش پيرامون چگونگي جمع اشعار تقديرگرايانه حافظ با اشعار اختيار محور اوست. مقاله را با مروري به تاريخ انديشههاي تقديرگرايي در ايران باستان و يونان باستان شروع و بعد، چگونگي طرح آن را در مکتبهاي کلامي يهوديت ـ مسيحيت، و اسلام بررسي ميکنيم. سپس، اشعار جبرگرايانه، نوع جبرگرايي، دلايل و انگيزههاي جبرگرايانه حافظ بحث ميشود.
شرح غزلیاتی از حافظ که تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات در سال 1319 شمسی است و تحریر دکتر حسین بحرالعلومی، قسمت اول در مجله یغما سال بیستوسوم (1349) و سال بیستوچهارم (1350) انتشار یافت. سپس در مجموعه مقالات و اشعار استاد که به کوشش عنایتالله مجیدی در سال 1351 منتشر شد. این رساله شرح دو غزل خواجه است: 452 و 481 چاپ قزوینی و 443 و 472 خانلری. غزل اول در این شرح پانزده بیت و در قزوینی و خانلری چهارده بیت است و غزل دوم در قزوینی و خانلری هشت بیت و اینجا هفت بیت است. قسمت دوم در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال بیستودوم که به یاد استاد انتشار یافته و شامل غزل 218 قزوینی و 212 چاپ خانلری است.
گوته، اندیشمند و شاعر آلمانی و امرسن، شاعر ـ فیلسوف امریکایی، از جمله شاعرانی هستند که نه تنها در ادبیات ملی کشورشان، بلکه در ادبیات جهان نیز بسیار تأثیر کردهاند. وجوه مشابه فراوانی در نگرش و اندیشههای این دو شاعر به چشم میخورد که از مهمترین آنها علاقهمندی هر دو شاعر به حافظ و معرفی وی به ملتهای خود است. پژوهش حاضر، علاوه بر بررسی تأثیرپذیری گوته و امرسن از حافظ، تلاش هدفمندی را که این دو شاعر برای ایجاد اقبال ادبی حافظ در ادب غرب انجام دادهاند و چگونگی استقبال از شعر و اندیشه حافظ در ادبیات آلمان و امریکا را، براساس دیدگاه یکی از صاحبنظران ادبیات تطبیقی به نام پراور، بررسی میکند. در این پژوهش، ابتدا چگونگی آشنایی گوته با حافظ و بررسی عوامل مؤثر در ایجاد شیفتگی او نسبت به این شاعر ایرانی ارائه خواهد شد. پس از آن چگونگی آشنایی امرسن با حافظ و نهایتاً تفاوت دیدگاههای گوته و امرسن نسبت به شناخت و پذیرش حافظ در ادبیات غرب بررسی میشود. انگیزه اصلی گوته در تقلید از حافظ یافتن طرحی برای عاشقانه سرودن بود، در حالی که امرسن در جستوجوی یافتن اندیشهای بود که علاوه بر ستایش زیبایی و آرامش، جوابگوی روح آزادیخواهی و استقلال فردی و هویت ملی جامعه معاصرش نیز باشد و به همین دلیل، شعر حافظ را، هماهنگ با فرهنگ و ملیت خود، به امریکائیان معرفی کرد. حاصل تلاش این دو، موجب اقبال یافتن حافظ، در مسند اندیشه جهانی، در فرهنگ و ادب غرب شد.