ساختارگرايي ادبي به دنبال آن است تا علميترين مبناي ممكن را براي مطالعات ادبي فراهم آورد. ساختارگرايي روش تحليل متن و شناخت نظام آن است. اي.جي. گرماس يكي از روايت شناساني است كه با ارايه الگوي كنشي، تحليل و شناخت روايت را آسانتر كرده است. گرماس با سادهكردن الگوي تحليل قصه پراپ، نشان داد كه همه عناصر تشكيلدهنده قصه، قابل تجزيه و تحليل و داراي نقش موثرند. اين كنش گرها ممكن است، اشيا، مفاهيم يا اشخاص باشند. مدل گرماس بسيار انعطافپذير است و ظرفيت بالايي براي تجزيه و تحليل قصه دارد. در اين مقاله كوشش شده است، نمونههايي روشن و عيني از داستان شيخ صنعان بر مبناي الگوي كنشي گرماس ارائه شود. داستان شيخ صنعان، طولانيترين و مشهورترين حكايت منطقالطير است و يكي از داستانهايي است كه مورد توجه محققان منطق الطير قرار گرفته است. داستاني است كه داراي افت و خيزها و كششها و كوششهايي است كه امكان تحليل آن را بر مبناي الگوي ياد شده فراهم ميكند. تحليل قصه شيخ صنعان بر اساس مدل گرماس هم استواري قصه و ساختار و پيوستگي اجزاي آن را نشان ميدهد و هم بازگوكننده توانايي اين الگو در شناخت ساختار و نظام قصههاي كهن فارسي است.
رویآوری به ادبیات جدید، به تقریب از اوایل مشروطیت در ایران آغاز شده است، با کتابهایی نظیر سیاحتنامه ابراهیم بیگ زین العابدین مراغهای و مسالک المحسنین میرزا عبدالرحیم طالبوف که در واقع داستان به صورت معمول و شناخته شده امروز نبود، بلکه داستان - مقاله یا مقالهای رمانگونه بود که به قصد انتقاد از اوضاع اداری و اجتماعی روزگار نوشته شده بود. اساس این کتاب بر پنج بخش نگاشته شده است: قصه و قصههای عامیانه، داستان و داستان کوتاه، رمان، پیشکسوتهای داستان کوتاه، نگاهی کوتاه به داستاننویسی معاصر ایران.
داستان صنعان و ترسا که در السنه عارفان جاری است، یکی از مظاهر عشق عرفانی است؛ از آنرو که در آن ترسا که سمبل انسان کامل و کارفرمای عالم امکان است، نقش مهمی را در این حقیقت اسطورهمانند بر عهده دارد و شیخ سمبل سالکی است که قوه استعداد در او کامل، ولی هنوز شرارهای از عالم معنا با او برخورد نکرده است، تا آنکه به حکم «جذبة من جذبات الحق توازی عمل الثقلین» ناگاه شبی در رؤیا جمال انسان کامل بر او متجلی گشته و .... . این منظومه از آثار وحدت هندوستانی است که نامش شیخ محمد و تخلصش وحدت است. او در این منظومه عرفانی، در انتخاب لغات و تلفیق جمل و طرد قوافی و بیان افکار بکر، الحق همسنگ دل سوختهترین شعرای داستانسرا یعنی وحشی بافقی است. افزون بر زیباییهای لفظی و شیرینی کلام، حکایت و قصص بسیار عارفانه و جاذبی بر اصل داستان افزوده که خواننده را گاه به یاد بوستان سعدی و گاه به یاد سلامان و ابسال جامی میآورد.
ريختشناسي قصههاي عاميانه، در سال 1928 م. توسط فرماليست روسي «ولاديمير پراپ» آغاز شد. وي اساس کارش را بر پايه اعمال شخصيتهاي قصه نهاد و عملا، ساختار صد قصه از قصههاي جن و پري روسي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. تحليل ساختاري که در حوزه ادبيات فارسي، به تازگي مورد استقبال قرار گرفته است، گامي است در جهت شناخت دقيق تر و همه جانبهتر آثار ادب فارسي. اين تحقيق بر آن است که يکي از قصههاي مثنوي با عنوان «قلعه ذات الصور» را بر اساس نظريه ولاديمير پراپ، مورد تحليل و بررسي قرار دهد و به الگويي ساختاري موافق با الگوي پراپ دست يابد.
يكي از رويكردهاي گوناگون امروزه به آثار ادبي، همزمان متن و محتوا را در نظر ميگيرد و از افراط و تفريطهاي پيروان فرماليسم و محتواگرايان دوري ميجويد. كساني چون باختين و گلدمن، شيوه تحقيقاتي خود را بر چنين رويكردي بنيان نهاده بودند. در اين رويكرد اعتقاد بر اين است كه ميان محتواي اثر و جهان بيني نهفته در آن با متن اثر، رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. بررسي شعر سهراب سپهري ميتواند گواهي بر درستي چنين رويكردي باشد؛ چرا كه ميتوان ميان انديشه عادتستيز سپهري و زبان هنجارگريزش ارتباط برقرار كرد. مطالعه شعر سپهري نشان ميدهد كه انديشه عادتستيز او بر زبانش نيز تاثير گذاشته است. نمونههاي فراوان هنجارگريزي و هنجارشكني در شعر او موكد اين امر است. نكته قابل تامل اينكه سپهري از بين انواع هنجارگريزيها (= معنايي، واژگاني، زماني) بيشتر از هنجارگريزي معنايي مانند تشخيص، پارادوكس، كاربرد تصاوير و تركيبات تازه، نماد و حسآميزي و ... استفاده كرده و از انواع ديگر هنجارگريزي، كمتر بهره جسته است. دليل اين امر را بايد در انديشه و نظام خاص فكري سهراب جستجو كرد كه از سويي بيشتر در پي توجه به معنا و ارايه مضامين و انديشههاي عرفاني است و از سويي ديگر هر گونه رويكرد به گذشته را نفي ميكند و همواره در پي تازگي و غبارروبي از هستي است. بنابراين نميتوان انتظار داشت از هنجارگريزي زماني (باستانگرايي) ـ كه مخالف ديدگاه فكري وي است ـ استفاده كند.