در سده هفتم هجري تحولي بنيادي و عميق در عرفان اسلامي پديد آمد. در اثر اين تحول مباني عرفاني دستخوش تغيير و دگرگوني شد، چندانكه سنت تازهاي در عرفان اسلامي شكل گرفت و مرزبندي جديدي در ميان طريقهها و مشربهاي عرفاني به وجود آمد. عدهاي از معاصران براي تبيين اين تحول و شناخت ويژ گيهاي دو سنت عرفاني پيش و بعد از سده هفتم هجري، عرفان اسلامي را به دو بخش عرفان عملي و عرفان نظري تقسيم كردهاند. در اين مقاله ضمن نقد و تحليل اين تقسيمبندي و تبيين اينكه تقسيمبندي عرفان اسلامي به عرفان عملي و نظري اعتبار علمي ندارد و منطبق با ماهيت عرفان اسلامي نيست طرحي تازه براي نقد و تحليل سير تحول و تطور عرفان اسلامي و ويژگيها و تفاوتهاي سنت اول و دوم عرفاني به دست داده شده است.
حاج میرزاحسن اصفهانی، ملقب به صفی علیشاه از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری و از جمله فضلا و علما و بزرگان عرفاء سلسله نعمتاللهی بود. وی که شاعری توانا و عارفی مطلع بود، نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی، قطب سلسله نعمت اللهی محسوب میشد، اما پس از اینکه به نمایندگی از وی به تهران مهاجرت کرد و مدتی در این شهر اقامت نمود، خود رأساً ادعای قطبیت کرد و سلسله صفی علیشاهی را بنیان نهاد... سوگند خورده ایم بموی تو بارها تا بگذریم در غمت از اختیارها گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار زان بیخبر که داده بیاد او قرارها داند کسی که روزش از آنطره گشته شام بر عاشقان گذشته چسان روزگارها
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
تصحيح يک اثر نفيس خطي و تحشيه و تعليق بر تاليفي که از زمانهاي پيشين بر جاي مانده است، ازآن جا که مقوم ميراث فاخر قومي و ملي يک کشور است و اطلاعاتي وسيع در باب سلوک، انديشه و ساختار فکري و زباني دانشمندان و متفکران گذشته به دست ميدهد و به دانستههاي بشر کنوني ميافزايد، پژوهشي اصيل است که منتقدان ادبي پيوسته بر آن تاکيد کردهاند. نسخه خطي «کاشف المشکلات» بهاء الدين ابوبکر بن کالنجار شيرازي باقي مانده از قرون هفتم و هشتم هجري است که از آن تنها نسخهاي منحصر به فرد و به خط خود مولف در دست است. نويسنده به تصريح متن اثرواذعان کتب رجال معاصر وي، از مقام شامخ عرفاني و وجاهت علمي برخوردار بوده و کتاب خود را براي رفع دشواريهاي فهم علوم متداول در زمان خود و به خواهش فضلاي عصر ترتيب داده است. اين کتاب که به زبان علمي ساده و روشن وگاه آراسته به صناعات لفظي و معنوي در قالب جملاتي کوتاه به رشته تحرير درآمده است، علاوه براشتمال بر اصطلاحات عرفاني و مکاشفات مولف، شامل فصول متعدد ديگر در باب تفسير آيات و احاديث، طب، دشواريهاي حکمي و کلامي و وصاياي مولف است. اين کتاب سه قسم عمده دارد که هر يک به چندين باب و هر باب به رسالات متعدد تقسيم شده و مجموعا به 349 رساله منقسم است. اين نوشتار بر آن است با ارائه توضيحاتي چند در باب احوال مولف و بررسي کتاب کاشف المشکلات و مندرجات آن، به بررسي ساختار، سبک و ويژگيهاي زباني اين نسخه خطي بپردازد و آن را از بعد زيباشناختي و ادبي بررسي کند.
مثنوي مولانا را «قرآن عجم» ناميدهاند. اين اثر ارزشمند و متعالي سرشار از انديشهها، تعاليم و معارف عرفاني است. موضوعات مهم عرفان و تصوف مانند توكل، رضا، تسليم، زهد، محبت، صبر، توبه، فنا و بقا و مانند آن را ميتوان در آن بررسي و تحليل كرد. مولوي بسياري از موضوعات مهم عرفاني را كه در متون متصوفه نيز به آنها پرداخته شده، در قالب داستان، به شكلي عملي و با شور و حرارتي ويژه بيان كرده و از اين طريق آنها را جذابتر و تاثيرگذارتر ساخته است. اين شيوه مخاطبان بسياري را مجذوب خود ساخته است. يكي از اين موضوعات عرفاني توبه است كه به خصوص در داستان «پير چنگي» قابل بررسي است. در ميان عرفا و متصوفه ديدگاههاي مختلفي درباب توبه هست. نگاه مولانا به توبه، ابتدا متناقض و دوگانه به نظر ميرسد. مولانا در اين داستان به تبيين توبه از بدايت بيداري دل تا نهايت استغراق و فنا پرداخته است. از ديگر عناصر مهم قابل بررسي در اين داستان، خواب و رويا است. خواب و رويا در اين داستان رسانه ارتباط با عالم معناست. مولانا در اين داستان با كساني موافق و همراي است كه معتقدند در عاليترين درجات توبه، هشياري تائب گناه است و او بايد از هستي خود دست بكشد و از توبه نيز توبه كند.