نعت در اصل براي توضيح و تخصيص منعوت ميآيد، ولي گاهي از غرض اصلي خود خارج شده و مجازا در اغراضي چون مدح و ثنا، ذم و نكوهش، ترحم، تعميم، ابهام، تفصيل، بيان حقيقت و ماهيت موصوف، كشف و تاكيد بكار ميرود. نگارنده در اين مقاله، كوشيده است با استفاده از منابع معتبر نحوي و بلاغي، اغراض مجازي و بلاغي نعت را مورد بررسي قرار دهد.
اصطلاح قلب نحوی را اولین بار راس در اشاره به ویژگی زبانهایی به کار برد که دارای آرایش واژگانی آزاد هستند. بر این اساس، قلب نحوی سازهها را به همراه نقشهای دستوری خود جابهجا میکند، بدون اینکه در معنای تحلیلی جمله تغییری ایجاد کند. قلب نحوی میتواند ساخت اطلاعی جمله را تغییر دهد، یعنی میتواند مجموعه تاکید جمله را دگرگون سازد. البته، در این راستا، قلب نحوی با تکیه جمله نیز در ارتباط است و از این حیث به تعامل حوزههای نحو، کلام و آواشناسی مربوط میشود.
مطالعه آرایش واژگانی چه در «معانیالنحو» و چه در زبانشناسی معاصر اهمیت اساسی دارد؛ اما در زبان فارسی تاکنون، پژوهش مستقلی درباره آرایش واژگانی متون ادبی و تأثیر بلاغی آن انجام نشده است. در این مقاله، نخست جایگاه آرایش واژگانی در دستور و بلاغت را بررسی میکنیم و به نقد پیشینه تحقیق میپردازیم؛ سپس کارکرد بلاغی آرایش واژگانی در تاریخ بیهقی را ذیل دو سرفصل پیشآیی و پسآیی عناصر اصلی و فرعی جمله باز مینماییم و با استناد به نمونههای آرایش واژگانی و رجوع همزمان به بافت موقعیتی و اقتضای حال، هنر بیهقی را در استفاده بلاغی از این هنرسازه نشان میدهیم. برای تبیینی روشنتر از تأثیر این هنرسازه در تاریخ بیهقی، از متن سلجوقنامه ظهیری نیشابوری برای مقایسه استفاده میکنیم. بیهقی نقطه عطف بلاغت آرایش واژگانی بهشمار میآید. او از آرایش واژگانی آزاد بیشترین بهره را برده است. انواع آرایشهای نشاندار را میتوان از تاریخ بیهقی استخراج کرد که اغلب کارکرد بلاغی دارند؛ برای مثال بیهقی به دلایلی که فقط با رجوع به بافت بیرونی متن آشکار میشود، همه عناصر جمله را برای برجستهسازی در آغاز جمله قرار میدهد. برخلاف پیشآیی که بیشتر بر بافت موقعیتی اثر متکی است، پسآیی اغلب با هدف تسهیل در پردازش جمله، تنظیم هارمونی خبری و خلق ریتم رخ میدهد.
متنبی از سالی 337ه .ق تا 346 در خدمت سیفالدوله حمدانی بوده و در این مدت در فن رثا مجموعأ شش قصیده گفته است. در پنج مرثیه از این مراثی، هر چند ابیات نغز و نیکو فراوان است ولی بهترین قصایدی نیست که در رثاگفته است. زیرا متنبی بیشتر این قصاید را برای انجام وظیفه گفته نه به حکم احساس و عاطفه و سوز درون. وی در این قصاید به هنر و عقلش بیشتر پناه برده تا دل و احساسش، از همین رو شنونده درآنها احساس سردی میکند. اما باید قصیدهای را که در رثای خوله ساخته است از بقیه قصاید استثنا کنیم؟ زیرا این قصیده را هنکامی گفته که جدایی وی از سیفالدوله به درازاکشیده، شوقش به وی زیاد گشته و حوادثی که برای هر دو پیش آمده، آن دو را به یکدیگر نیازمند ساخته است. وی در این قصیده به عقلش ـ خصوصأ عقل فلسفیاش ـ تکیه نموده و به بسیاری از حکم شایع میان ملتها پناه برده و آنها را در قالبی موجز و دقیق ریخته است به گونهای که به صورت امثال سائره در آمده و در هر زمان و مکان برای تسلیت گفتن صلاحیت دارد.
در این مقاله به مواردی از قبیل: تعریف کنایه، معنای لغوی و اصطلاحی کنایه، مراد از لازم در باب کنایات، اصطلاحات کنایه، اقسام کنایه به اعتبار مکّنی عنه، کنایه تمثیلی و اسباب بلاغت کنایه اشارت رفته، هرکدام از آنها با مثالها و شواهد گوناگون تفسیر شده است.