پيش از ورود آرياييها به نجد ايران، پرستش ايزدبانوي بزرگ نزد بوميان اين سرزمين که داراي فرهنگ مادرسالار بودند، امر رايجي بود. آرياييها پس از سکونت در ايران تحت تاثير اين فرهنگ، ايزدبانواني را در آيين خود پذيرفتند. با آمدن دين زردشت، اين ايزدبانوان از آيين جديد به بيرون رانده شدند، اما به سبب اهميت شان دوباره پس از زردشت به آئين مزديسنا بازگشتند. آناهيتا و سپندارمذ از جمله نامدارترين و مهمترين اين ايزدبانوان هستند. در مقاله حاضر ضمن پرداختن به پيشينه مادرسالاري و چگونگي پيدايش ايزدبانوان در اساطير ايراني، خويشکاريهاي اين دو ايزدبانوي نامدار در فرهنگ ايران باستان بررسي شده است.
اَناهیتا، اَناهید، ناهید با نام کامل اَرِدوی سورا اَناهیتا ایزدبانوی آبها در اساطیر ایران است که قدمت ستایش او به دوره پیش از زردشت میرسد. اَناهیتا، در آغاز، نام رودخانهای مقدس بوده سپس شخصیت خدایی یافته است. sura و مونث آن sura، جزئی از نام کامل این ایزبانو، به معنای «نیرومند» و «پرزور» است و آن است صفتی که به رودخانهای پُرآب و تند و تیز داده میشد. سومین لقب و مشهورترین لقب این ایزدبانو، اناهیتا به معنی «پاک و بیآلایش» همانند خود آب، که در کتیبه اردشیر دوم هخامنشی و در بسیاری از متنها آمده، ظاهراً در زمان هخامنشیان بر نام او افزوده شده است. نام این ایزدبانو چنان با آب پیوند خورده که رابطه او با آتش غالباً فراموش گشته است. اما ستایش اناهیتا و ستایش آتش ارتباط عجیبی با هم دارند. اناهیتا درست در زمان شاهنشاهی اردشیر دوم هخامنشی ناگهان مورد توجه قرار میگیرد و در همان زمان، آتشکدهای به او اختصاص مییابد. در این مقاله کوشش میشود ارتباط اناهیتا، ایزدبانوی آبها، با آیینهای ستایش آتش و آتشکدهها بررسی شود.
شناخت، گفتگو، تحقیقات، مطالعات و طرح دیدگاهها در مورد موقعیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان از ادوار گذشته تاکنون همواره بحث و اظهار نظرهای مختلف بوده است و گاه به غلط و یا درست در این زمینه نظراتی اعمال شده است، میدانیم که زنان قبل از اسلام بنا به بعضی تصورات گاهی مورد بیتوجهیها و تحقیرها واقع شدهاند به عنوان مثال از قدیمیترین عقاید در کتاب مقدس اوستا که تحقیر و بیتوجهی به زن با عنوان یک موجود فریبنده و دروغگو شروع میشود و او به عنوان رواجدهنده دیو پرستی در میان فرزندان آدم متهم میگردد و شاید بیشتر به همین دلیل از همان ابتدا مورد تحقیر قرار میگیرد.
از بیشتر شخصیتهایی که در شاهنامه حضور دارند، میتوان در متنهای دوران باستان نشان یافت. داستانهای مربوط به این شخصیتها، ریشه در روایتهای بسیار کهنی دارد که با گذر از پست و بلند تاریخ فرهنگی این دیار به دوران نوتر رسیده است. کاووس از جمله چنین شخصیتهایی است. این پادشاه در میان پادشاهان حماسه ملی، بیشترین و طولانیترین حضور را در شاهنامه دارد. همچنین از او و کارهایش در اوستا، متنهای پهلوی و متنهای پس از اسلام (فارسی و عربی) نیز سخن رفته است. هرچند در اوستا از کاووس و برخی کردارهایش یاد شده است، اما خطوط اصلی چهره این شخصیت در متنهای پهلوی و متنهای پس از اسلام (فارسی و عربی) نمودار میشود. در این مقاله پس از اشارهای کوتاه به نام و شخصیت کاووس، برخی از کردههای این پادشاهِ نامدار، چون آسماننوردی، جنگهای مازندران و هاماوران و ... بر اساس متنهای موجود از دوران باستان تا شاهنامه بررسی شده است.
اصل کمکوشی و اقتصاد زبانی، یکی از اصول مهم در تمام جوانب زندگی انسانی از جمله اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. در ارتباط کلامی امروزی در تمامی زبانهای زنده دنیا، تلاش میشود تا پیام با فشردهترین و کوتاهترین جملات به مخاطب ارسال شود. پیشرفت انسانها در زندگی مدنی نوین، حوصله و مجالی را برای ارسال یا دریافت پیامها با جملات طولانی، باقی نگذاشته است. زبانشناسان اعتقاد دارند که انسانها به مرحلهای از ارتباط میرسند که احتمال استفاده از حرکات سر و دست به جای گفتار وجود دارد. با نگاهی کلّی به ساخت جملات و واژههای زبان فارسی، این نکته دریافت میشود که کوتاهی و تراشخوردگی، یکی از ویژگیهای اصلی آنهاست؛ برای نمونه واژه «آفریتون» امروزه به شکل «فری» به کار گرفته میشود. با توجّه به نکات بالا، این سؤال در ذهن نگارندگان این مقاله مطرح است که سنایی در غزل خویش چه شگردها و ترفندهایی را برای دستیابی ایجاز به کار میبرد؟ بررسی به عمل آمده، حاکی از این موضوع است که سنایی در غزلیات خود، شیوههای گوناگونی را در پیش میگیرد تا سخن خود را موجز و فشرده بیان کند و با بهکارگیری آرایههایی چون تشبیه، استعاره و تشخیص و با استفاده از منادا، خطاب، حروف اضافه و حذف ارکان جمله، فرآیند ایجاز را در دو حیطه کلّی ایجاز حذف و ایجاز قصر آشکار میسازد.