آزادی، وطن و عشق مهمترین مؤلفههایی هستند که شاعران و نویسندگان کلاسیک و معاصر، آنها را در آثار و نوشتههایشان بهتصویر کشیدهاند. جبران خلیلجبران و قیصر امینپور مانند هر شاعر دیگری از محیط و اوضاع سیاسی ـ اجتماعی زمان خویش تأثیر گرفتهاند؛ و بهخوبی توانستهاند مضامینی مانند وطن، طبیعت، آزادی، عشق، درد و رنج، سیاست و... را بهتصویر بکشند. این مقاله کوشش تطبیقی است در بررسی دیدگاه دو شاعر معاصر جبران خلیل جبران و قیصر امینپور تا تفاوت و شباهت فکری آنها به تصویر کشیده شود. این پژوهش بر چند فرضیه استوار است. اینکه؛ جبران و قیصر شباهت فکری بسیاری دارند. و دیگر اینکه، هر دو شاعر را میتوان در زمره شاعران رمانتیک و نوستالژیک قرار داد. همچنین مؤلفههایی مانند آزادی، عشق، وطن بهخوبی در اشعار آنها مشهود است. از رهگذر این پژوهش چنین بهنظر میرسد که این دو شاعر در زمینههای بسیاری با یکدیگر شباهت فکری دارند.
کتاب فرهنگ، خرد و آزادی نوشته دکتر رضا داوری اردکانی به ارتباط متقابل آزادی و خرد و فرهنگ که سه جوهر مستقل از یکدیگر نیستند و بلکه سه وضع اساسی در سیر تحقق جهان بشریاند میپردازند. فرهنگ، خرد و آزادی سه مفهوم جدا از یکدیگر نیستند، اینها در وجود و زمان باهماند اما در مقام تعیین با اینکه از هم جدا میشوند به یکدیگر بستگی دارند و این بستگی چنان است که اگر یکی از آنها نباشد دو دیگر هم نیستند یا لااقل فهم معنی هیچ یک از آنها بدون در نظر آوردن دو معنای دیگر تمام نمیشود. اینها با هم چه نسبت دارند؟ چنانکه اشاره شد فرهنگ و خرد و آزادی امور ثابتی نیستند که از ابتدا وجود داشته و به همان صورت دوام پیدا کرده باشند. در این کتاب سعی شده است ارتباط متقابل این این سه مفهوم بررسی شود و در ادامه ضرورت وجود هر یک برای بقای دیگر مفاهیم مورد پژوهش قرار بگیرد. این کتاب برای پژوهشگران حوزه فلسفه و فلسفه اخلاق مناسب است زیرا کمک میکند به شکل چند جانبه مهمترین مفاهیم انسانی و فلسفی را بررسی کنند.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
نوستالژی یا "غم غربت" در اصطلاح روانشناسی، حسرت و دلتنگی انسانها نسبت به گذشته خویش است. فقر، مهاجرت، دوری از وطن و ... در ایجاد این احساس مؤثر است. روانشناسان نوستالژی را یک حالت هیجانی، انگیزشی پیچیده میدانند که گاهی غمگینی و تمایل بازگشت به وطن و گاهی درماندگی ناشی از تفکر درباره آن (وطن یا منزل) است. جبران خلیل جبران(1883- 1931م) یکی از شاعران خوش قریحه رمانتیک، و نیما یوشیج( 1274- 1338 هـ.ش) از شاعران توانمند معاصر و صاحب اشعار سیاسی و اجتماعی زیاد است. بررسی این مقاله نشان میدهد که جبران و نیما از شاعران برجسته رمانتیک هستند. احساس نوستالژیک به عنوان یکی از مؤلفههای رمانتیسم (گریز و سیاحت) در آثار هر دو شاعر مشهود است؛ چرا که این دو شاعر تحت تاثیر محیط اجتماعی و سیاسی مجبور به ترک وطن شدهاند و غم دوری از وطن و معشوقه برای آنان خاطرات تلخی را به جا گذاشت، در نتیجه نوستالژی فردی و اجتماعی هر دو شاعر را به عنوان شاعران رمانتیک نوستالژیک معرفی میکند. این مقاله کوشش تطبیقی است که نحوه بیان احساسات و عواطف نوستالژیک جبران خلیل جبران و نیما یوشیج را به تصویر میکشد.