خواجه شمسالدین محمد مشهور به حافظ شیرازی، یکی از شاعران بیبدیل ادب پارسی است، که اشعارش سالها ورد زبان عارف و عامی بوده و میتوان گفت شعر کمتر شاعر ایرانی بهوسعت اشعار حافظ در میان مردم رواج یافته است. حافظ در عرصه انتخاب و کاربرد واژهها و ترکیبهای خاص نیز، شاعری مبدع بوده و نه تنها برخی واژهها را در شعر خود در معنی خاصی بهکار برده؛ بلکه ترکیبهایی نیز ساخته است که حاصل ذهن پویا و خلاق اوست. با توجه به هنرمندی حافظ در ساختن و برساختن اینگونه ترکیبها، شاعرانِ پسازوی نیز، گاه همان ترکیبهای خاصِ شعر خواجه را در اشعار خود بهکار بردهاند. شاعران کُرد نیز از این نوع تأثیرپذیری بهدور نماندهاند. یکی از واژگان پر بسامد در شعر حافظ، واژه پیر و ترکیبهای خاص آن نظیر؛پیر خرابات، پیر مغان، پیر میخانه و پیر میکده است. در این مقاله، چگونگی کاربرد این واژه و برساختههای آن را در شعر شاعران کُرد با شعر حافظ شیراز مقایسه شده است.
جمعیت مردم ایران مخلوط و حتی می توان گفت ممزوج و معجونی از طوایف ماد و پارس است که از زمانهای گذشته تاکنون بیشتر این جمعیت، به مناسبت ملایمت آب و هوا و حاصلخیز بودن اراضی محدوده سلسله جبال زاگرس در این مناطق گرد آمده و در هر شهر و دیاری متناسب با اوضاع اجتماعی محل دارای لهجه ای خاص از زبان اوستا یا پهلوی بوده که شعرا به همان لهجه خاص محلی خود شعر سروده و نویسندگان نیز مطالب مورد نظر خود را با همان زبان ارائه و عرضه کرده اند که امروز کمتر اثری از آنها برجای مانده و اگر بیشتر کنجکاوی کنیم آنها را در بایگانی راکد کتابخانه های بزرگ می یابیم...
غزلیات کوکهای بیشتر به شیوه استادان پیشین «حافظ» و «سعدی» میباشد. قصاید پرمحتوای وی از نوع قصاید قاآنی و «امیری فیروزکوهی» است. وی از جمله کسانی بود که نظم فارسی را در منطقه مکریان به اوج رسانید. در آثار او یک نوع عرفان از گونههای مولوی و حافظ یافت میشود. اشعارش سرشار ازاشاره به شخصیتهای تاریخی و حوادث میباشد همچنان که سیلاب سال ۱۳۱۵ هـ.ش در مهاباد در قالب قصیدهای به یادگار نهادهاست. در ابتدای این دیوان توسط ناشر ابتدا مقدمهای در شعر و شاعری و سپس شرح حال او آورده شده است.
"چامهی ترسایی" یکی از شگرفترین چامهها در دیوان خاقانی است. وی این چامه را در سالیان پنجاه از زندگانی خویش در زندان سروده است. چامهسرای بزرگ، آنگاه که به سومین سفر خویش به آهنگ دیدار از کعبه دست یازید، به خشم "شروانشاه" دچار آمد و دربند افتاد. در این اوان، بزرگزادهای از بیزانس، که "آندرونیکوس کومننوس" نام داشت و شروانشاه را در پیکار با روسیان یاری داده بود، به شروان آمد. خاقانی زمان را نیک شایسته دید، خواست که به پایمردی و یاری این بزرگزادهی ترسا، شروانشاه را بر خویش بر سر مهر آورد؛ سپس بند چامهای شگفت را سرود که "قصیدهی ترسائیه" خوانده شده است، و در فرجام آن، آندرونیکوس کومننوس را ستود. به پاس ترسا کیشی ستوده، زبانآور شروانی در این چامه پهنهای فراخ یافته است تا به نشان دادن دانش گستردهی خویش از آیین و فرهنگ ترسایان، تیز و تفت و توانا، به هر سوی بتازد؛ و شوخ و شگفتی کار، طرحی نوآیین و دیگرگون در سخن دراندازد. کتاب "سوزن عیسی" در سه بخش واژهشناسی، زیباشناسی، و ژرفاشناسی نوشته شده است و هر بیت چامه در آن از این سه دید، و هرگاه که نیاز نبوده است، تنها از دو دید نخستین کاویده شده است.
کتاب «سراچه آوا و رنگ» گزیده ای است از قصاید، غزلها، قطعه ها و رباعیات خاقانی شروانی که به همراه درآمدی در شیوه سخن خاقانی و زندگی او، به انتخاب و شرح دکتر میرجلا ل الدین کزّازی فراهم آمده است. انتخاب و گزینش اشعار به گونه ای بوده که مخاطبان را با فضا و دنیای شعر خاقانی آشنا کند. در شرح ابیات، شیوه های بلاغی و نکات زیبایی شناختی، ریشه شناسی، واژه شناسی، باورشناسی، نمادشناسی، زبان شناسی تطبیقی و سبک شناسی مورد توجه بوده است.