براي آموزش زبان خارجي، نياز به روشي داريم كه بيشترين نيازهاي انگيزشي زبانآموز را در راه يادگيري زبان برآورده كند. استفاده از متنهاي ادبي، ابزار بسيار مناسبي است تا جدا از بستري براي طرح آموزههاي زبان، نيازهاي انساني زبانآموز را هم برآورد. متنهاي ادبي با ديدگاههاي انساني، متوني حقيقياند كه طرح آن در آموزش زبان، انگيزههاي عاطفي و خلاقانهاي به وجود ميآورد تا كيفيت يادگيري زبان ارتقا يابد. با استفاده از متون ادبي كه بازتاب كنشهاي زباني جامعهاند، آموزگاران زبان ابزار قدرتمندي را در اختيار ميگيرند تا زبان در حال يادگيري را همراه ظرافتهاي زباني آن بياموزانند. متون ادبي يكي از مولفههاي قدرتمند فرهنگ هر جامعهاي ست كه در صورت به كارگيري آن در راه آموزش زبان، گوشههاي فرهنگي مستتر در زبان را به زبانآموز منتقل خواهد كرد؛ تا او زباني را درك كند كه به درستي در فعاليتهاي حرفهاياش پاسخگوي نياز جامعه باشد. زبان آموز ايراني با جذب ادبيات كهن خود در خانواده و جامعه، مستعد فراگيري زبان به كمك متون ادبي ست؛ چرا كه بيش و كم ادبيات را ركن اساسي فرهنگ خود ميداند و به آن افتخار ميكند. چگونگي گزينش متون ادبي در كلاس درس، اهميت بسياري دارد. براي اين منظور ميبايد با توجه به سطح زبان آموزان متنهايي براي طرح در كلاس برگزيد. ميبايد از متون سادهتر آغاز كرد و به تدريج به موازات رشد ادراكي دانشجويان به ارايه متون سخت تر اقدام كرد. عوامل موثر در جذب بهتر آموزههاي زبان، بيشتر متاثر از انگيزههاي خودجوش زبانآموزان است. به اين معني كه با در آميختن با جهان متن و فهم مضامين آن، گفت و گويي ميان متن و خواننده برقرار ميشود. شركت فعالانه زبانآموز در مقام خواننده متن، سبب دريافت مولفههاي ساختاري زبان تازه توسط او ميشود.
این مجموعه مشتمل بر چند نوشتهی ادبی است. به تصریح نگارنده: "قلم برتر و متعالی، بر چکاد شاعرانگیها و داستانپردازیها نه یک شاعر صرف است و نه یک داستانپرداز صرف و این یعنی کشف، عریان ساختن و تکوین جنسیت سوم و بنیادین واژگان، خارج از هرگونه نرینگی و مادینگی که در امتداد تاریخ پرفراز و نشیب ادبیات، هیچ گاه فرصت گسترش عینی نداشته است".
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
فعل «شدن» به عنوان يك فعل حائل در ساخت گروه عظيمي از افعال شركت دارد و مفاهيم كاربردي متفاوتي به خود ميگيرد كه از جمله آنها ميتوان به بيان تغيير حالت اشاره كرد. معادلهاي فعل «شدن»، در بيان تغيير حالت، توسط افعال و ساختارهاي گوناگوني در زبان فرانسه بيان ميشوند كه عدم استفاده صحيح از اين معادلها و كاربرد آنها با زمانهاي دستوري نا بجا ميتواند باعث بروز سوءتفاهم ميان دو قطب گفته پردازي شود. اين مسئله از بزرگترين مشكلات زبانآموزان ايراني است. در اين تحقيق ابتدا به بررسي تحقيقات انجام شده درباره دو فعل «شدن» و Devenir ميپردازيم، سپس معادلهاي فرانسه فعل «شدن» را معرفي ميكنيم، در ادامه، فعل Devenir در تقابل با ساير افعال تغيير حالت در فرانسه را مورد مطالعه قرار ميدهيم هدف اين تحقيق تعيين چگونگي توزيع فعل «شدن» در زبان فارسي و معادلهاي آن، از جمله فعل Devenir در زبان فرانسه است تا از اين طريق ابزار نظري لازم براي تشخيص موارد كاربرد اين افعال در دو زبان مهيا شود.
ترجمه فعاليتي است كه مرزها را بلورين ميكند. در جهاني با ترجمههاي خوب، مرز وجود دارد اما ديواري از بتن نيست. ديواري بلورين است كه از فعاليت مترجمان توانمند پديدار شده است. در جهاني كه وجود مرزها اجتنابناپذير مينمايد، ترجمه راهي است تا سويههاي ياسآور و نفاقافكن مرزها را بزداييم. اگر ترجمه خوب را همسو با نگره مبداگرا با تاكيد بر كلمات خاصه نگاه آنتوان برمن و همفكرانش بدانيم، اثر ترجمهاي با حفظ انديشه، ساختار هنري و هويت زبان مبدا، راه به سوي فرهنگ و سرزمين ديگري در برابر خود گشوده و ميكوشد تا در آن جا چون بيگانهاي دوست داشتني ماوا گزيند. اينچنين درمييابيم كه اثر ترجمهاي هم ادبيات تطبيقي است و هم ظرفيت بسيار بالايي براي مطالعهاي تطبيقي را دارا است. از اين منظر و با نگاه به تعاريف برونل و همكارانش در كتاب ادبيات تطبيقي چيست؟ مولفههاي ترجمه خوب را در نزديكيهاي مفاهيم پژوهشي تطبيقي دنبال ميكنيم تا دريابيم كه در ترجمهاي قابل اعتنا، زبان اثر با همه ملزوماتاش، در زبان ديگري بازآفريني شده و حاصل آن همنشيني عناصر فرهنگي زبان مبدا با زباني ديگر است.