ادبیات تطبیقی از دیدگاه مکتب فرانسوی، شاخهای از تاریخ ادبیات است که به بررسی روابط تاریخی در میان دو یا چند ادبیات ملی میپردازد. مکتب تطبیقی آمریکا نیز ادبیات تطبیقی را پژوهشی بین رشتهای میداند که به مقایسه ادبیات ملتها با یکدیگر و بررسی رابطه ادبیات با سایر رشتههای علوم انسانی و هنرهای زیبا میپردازد. ادبیات تطبیقی در مفهوم علمی آن نخست در فرانسه پدید آمد؛ آن گاه به بعضی از کشورهای غربی چون آلمان، ایتالیا، آمریکا و ... راه یافت و سپس روانه شرق دور و دیگر کشورها چون ایران گردید. ایران در زمره نخستین کشورهای آسیایی است که به تاسیس ادبیات تطبیقی پرداخته است اما پژوهشگران ایرانی غالباً با نادیده انگاشتن نظریههای ادبیات تطبیقی به پژوهشهای عملی و کاربردی در این حوزه پرداختهاند. این امر منشا بسیاری از آشفتگیها و یا کژتابیهای ذهنی و فکریای است که امروز در حوزه ادبیات تطبیقی فارسی وجود دارد.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
فرهنگ و تمدن ایران چون خورشیدی تابان پرتو خرد اهورایی خود را در طول هزارههای متمادی، از زمانی که دنیا اولین گامهای خود را در راه زندگی اجتماعی برمیداشت و هنوز در تاریکی جهل و بیقانونی دستوپا میزد، سخاوتمندانه بر سراسر جهان گسترانیده است. این کتاب دربردارنده اهمیت و ارزش زبان و ادب فارسی است و شامل این مطالب میباشد: ادب و ادبیات، آشنایی با فرهنگ و تمدن ایران، فلسفه ایران باستان و زرتشت، زبان فارسی، فردوسی و شاهنامه، علم و تمدن در ایران باستان، و نقش ایرانیان در بنیانگذاری تمدن بزرگ اسلامی.
گفته میشود که ادبیات هر عصر آینه تمام نمای آن عصر است و مطالعه ادبیات هر دورهای ویژگی آن دوره را بیان میکند. این امر به ویژه در گونههای نوین ادبیات از قبیل رمان و داستان کوتاه مشهود میباشد. در هر کشوری ادبیات تحت تأثیر اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن میباشد. در این بین، ایران و مصر از این قاعده مستثنی نیستند. در هر دو کشور، نویسندگانی بودهاند که برای بیان مشکلات اجتماع خویش به داستان کوتاه با سبک واقعگرایانه روی آوردهاند. این مقاله دو تن از نویسندگان ایران و مصر به نامهای علی اشرف درویشیان و یوسف ادریس که دارای سبک تقریبا مشابهی در داستاننویسی هستند و دو داستان کوتاه از آ نها را انتخاب کرده است و پس از ارائه خلاصهای از زندگی آنها و بیان عوامل ظهور داستان کوتاه در ایران و مصر، با استفاده از تحلیل و توصیف به بررسی و مقایسه این دو داستان پرداخته و در نهایت موارد تشابه و تمایز تفکر اجتماعی آنان را بیان کرده است.
معماي پيچيده هستي، زندگي و مرگ، وجود و عدم همواره فکر آدمي را به خود مشغول داشته و متفکران و انديشمندان را به حيرت و سرگرداني دچار نموده است. عمر خيام فيلسوف و شاعر سده پنجم هجري از جمله انديشمنداني است که معماي مرگ و زندگي او را به تفکر در جهان هستي واداشته و همين راز سر به مهر گاه او را به بدبيني و شک و ترديد کشانده و براي بهرهمندي بيشتر از زندگي زودگذر به خوشباشي و دم غنيمتشمري دعوت ميکند. طرفه بن عبد شاعر بنام دوره جاهلي در ادب عربي نيز زندگي زودگذر دنيا و دعوت به اغتنام فرصتها و کامجويي از هر آن چه در دنيا هست، موضوع اصلي اشعارش است. اشعاري که به رباعيات خيام شبيه است؛ با اين تفاوت که طرفه از معناي حقيقي زندگي باز مانده و مرگ را پايان حيات آدمي ميداند و با اين رويکرد، انسانها را به بهرهمندي از تمتعات دنيوي فرا ميخواند. پژوهش حاضر بر آن است که خوشباشي و دم غنيمتشمري خيام را در چشماندازي تطبيقي با خوشباشي طرفه مورد بررسي و تحليل قرار دهد.