تاريخ بيهقي، صحنه نمايش شخصيتهاي متعدد، متفاوت و گاه ضد و نقيضي است که هر خوانندهاي با خواندن حوادث آن ميتواند تصويري از شخصيت خود را در آن جستجو کند. شايد تاريخ نيز چيزي جزء تکرار اين تيپهاي شخصيتي آفريننده حوادث مشابه در پهنه روزگار نباشد. افراد با صلابتي چون حسنک وزير، عبداله زبير در اوج استقامت، جوانمردي و شجاعت چه تيپ شخصيتي را به خود اختصاص ميدهند که دقيقا نقطه مقابل افرادي چون بوسهل زوزني قرار ميگيرند که با يک نوسان شخصيتي عرصه را بر ديگران تنگ ميکنند؟ و چگونه بعضي از شخصيتها چون سبکتگين پس از تحمل يک زندگي بسيار طاقت فرسا تحت سيطره نظام بردهداري، با ديدن يک روياي صادقه از حضيض ذلت به اوج عزت و سربلندي نايل ميگردند؟ توصيف بسيار دقيق و نقادانه بيهقي در شخصيتپردازي اين گمان را در ذهن مخاطب تقويت ميکند که گويي وي بيش از هر چيز در اثر خود به «روانشناسي شخصيت» پرداخته است. اشاره به بعضي از نظريههاي شخصيت از ديدگاه آبراهام مزلو، کارل گوستاويونگ، اريک فروم و آلفرد آدلر تحليلي اجمالي از تاثير محيط يا وراثت در شکلگيري شخصيت و جستجوي منشا تضادهاي شخصيتي از جمله انگيزههاي پژوهشي نگارنده اين نوشتار است.
گئورگی پلخانف ؛ نظریهپرداز مارکسیست روس، بنیانگذار جنبش مارکسیستی در روسیه و برای سالهای متمادی، نماینده و مدافع اصلی آن بود. او همچنین از بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و بعد از انشعاب در حزب، او به مِنشویکها (حزب اقلیت) پیوست، اما همواره سعی در ایجاد اتحاد بین دو حزب داشت. پلخانف معتقد بود که جوامع بشری به ویژه جامعه روسیه برای پیاده کردن موفقیتآمیز مارکسیسم هنوز «نارس» بوده و سرمایهداری باید ابتدا رشد کند تا سوسیالیسم ممکن گردد و از همین رو با دولت شوروی مخالف بود. مهمترین آثار او عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ ماتریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مسائل اساسی مارکسیسم».
کلیله و دمنه به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد داستانی و تعلیمی، نه فقط در ادبیات ایران، بلکه در تاریخ ادبیات جهان از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار است. این کتاب برایند تبادلات فرهنگی میان تمدنهای بزرگ شرق (هند، ایران و اسلام) است. درونمایه اصلی کلیله و دمنه اغلب مفاهیم اخلاقی و سیاسی است. این مفاهیم در لایههای مختلف (روساخت و زیرساخت) به هم پیوند خورده و اثری پدید آورده است که به سختی میتوان در آن حد و مرز اخلاق و سیاست را از یکدیگر بازشناخت. با این حال، تأمل و بازنگری در محتوای کلیله و دمنه نشان میدهد برخلاف تصور اولیه، جدال تاریخی اخلاق و سیاست در بخشهای مختلف این اثر جریان دارد. با تقسیمبندی کتاب به دو لایه روساخت و زیرساخت میتوان این جدال را آشکارتر کرد. تعمد نویسنده/ نویسندگان کلیله و دمنه به لزوم تلسط اخلاق بر سیاست باعث شده است هر داستانی به نتایج اخلاقی خاصی منجر شود؛ اما در خلال داستان و به ویژه زیرساخت، شخصیتهایی مشاهده میشوند که همچون ماکیاولی به اخلاقزدایی از سیاست اعتقاد دارند. به همین دلیل، شباهتهای زیادی میان اندیشههای ماکیاولی و درونمایه برخی داستانها و شخصیتهای کلیله و دمنه دیده میشود. این مقاله میکوشد به نقد اخلاقگرایی کلیله و دمنه و همچنین چالش و تضاد میان نظریههای اخلاق ـ که اغلب در روساخت جای دارند ـ با رفتارها و کنشهای فردی و سیاسی ـ زیرساخت ـ بپردازد و در حد امکان علل و نتایج چالشهای اخلاقی متن را بررسی کند.
وطندوستی جزیی از هویت ملی است که در شعر بعضی شاعران به خصوص زمانی که بیم تجاوز بیگانگان میرود، پر رنگتر میشود. فردوسی پیشکسوت و سردمدار شاعرانی است که دل در گرو حفظ هویت ملی و افتخارات قومی دارند. هرچند که از نظر تاریخی وی در بدو شکوفایی تمدن ایرانی قرار گرفته است و طبعا به اقتضای زمان و همانند تمدنهای دیگر، قرعه سرودن حماسههای ملی به نام وی که ذوق و قریحهای توانا در این نوع ادبی دارد؛ میافتد. پس از عصر حماسه سرایی فردوسی، در دوره مشروطیت با ظهور شاعرانی چون: «ادیب الممالک فراهانی»، «سید اشرف قزوینی»، «عارف قزوینی» و «ملک الشعرای بهار» بار دیگر ملیگرایی و عشق به وطن در شعر شاعران احیا میگردد. و در شعر معاصر مهدی اخوان ثالث به تاسی از فردوسی، نماینده شعر حماسی و وطنگرایانه میشود. در شعر معاصر عرب نیز ایلیا ابوماضی به وطن دوستی شهرت دارد. در این گفتار به بررسی همانندیهای بین اشعار این دو شاعر با محوریت وطندوستی پرداخته شده است.