رهی معیری از شاعران بنام و پرآوازه معاصر است که زبان عاطفی و پراحساسش، نظر مخاطبان فراوانی را از زمان حیاتش تا کنون، به سوی سرودههای او جلب کرده است. همین رویکرد گسترده مخاطبان، چاپ مکرر آثار او را در پیداشته است؛ به گونهای که در دو دهه اخیر، شمارگان و نوبتهای چاپ آثار رهی به اشکال مختلف، در میان دیگر آثار ادب فارسی، برجستگی خاصی داشته است. بر اساس این امتیازها و توانمندیها، در این مقاله در پیآنیم که: الف. جایگاه، رهی معیری را در میان شاعران معاصر، بویژه سنت گرایان مشخص کنیم. ب. مهمترین عواملی را که موجب پسندیدگی شعر وی در میان مخاطبان گردیده، بکاویم. بیتردید عوامل متعددی در پسندیدگی یک اثر ادبی موثر میافتد که ممکن است به حوزه لفظ یا معنا مربوط باشد؛ براساس مطالعه و تاملی که بدین منظور برروی سرودههای رهی انجام گرفت، بدین نتیجه دست یافتیم که بیشتر زیباییهای شعر «رهی» به ساختار و فرم سخن وی مربوط است، لذا باید بیشتر از دیدگاه نقد ساختار گرایانه و فرمالیستی به اشعار وی نگریسته شود. بهرهگیری رهی از عناصر موسیقی افزای سخن را باید از شگردهای موثر رهی در این حوزه به شمار آورد که بیتردید نتیجه آشنایی عمیق رهی از سالهای آغازین نوجوانی با موسیقی بوده است.
نویسنده این کتاب به صراحت اقرار میکند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوتهای معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز میسازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب میکرد که نیز به عنوان شخصیتهایی شناختهشده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آنها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهمترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا میتوان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخابهای روشنکننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیمبندی کرده تا تفکرات آنها را درک کنیم: ساختارگرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختارگرایی پسااستراکچرالیسم، نشانهشناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهامگرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیمبندی به خوانندگان در درک جهتگیریهای فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.
کتاب حاضر مجموعه ای از اشعاری است که در رثای رهی معیری سروده و در سال 1347 منتشر شده است
غزل از مهمترین قالبهای شعر فارسی در بیان مضامین مختلف، بویژه مضامین عاشقانه و عارفانه است که درطول تاریخ خود، فراز و نشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته است. سعدی یکی از بلندترین قلههای غزل فارسی از قرن هفتم به بعد محسوب میشود. وی بر شعر بسیاری از شاعران بعد از خود، بویژه بر شعر شاعران قرن هشتم، مانند خواجه حافظ، خواجوی کرمانی، عماد فقیه، جلال عضد و ... تأثیر گذاشته است. یکی از موفقترین پیروان سعدی در غزل، سید جلالالدین بن سید عضد الدین یزدی، معروف به «جلال عضد» و متخلص به «جلال» ،از شاعران قرن هشتم هجری و از معاصران خواجه حافظ شیرازی است. دراین مقاله، غزلهای «جلال عضد» با غزلهای«سعدی» مقایسه و تطبیق شدهاند. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، تأثیرپذیریهای جلال عضد از سعدی شیرازی در حوزههای گوناگون مضامین، تصاویر، تعابیر، واژگان و ترکیبها، وزن، قافیه و ردیف فراوان است. بررسی تطبیقی غزلیات سعدی با جلال عضد، به منظور شناخت بیشتر غزلیات دو شاعر و تحلیل میزان موفقیت و نوآوریهای جلال عضد در حوزه غزل صورت پذیرفته است و میتواند بحثی نو در زمینه ادبیات تطبیقی به شمار آید.
در میان آفرینندگان آثار ادبی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، جایگاه ویژهای دارد. این تمایز و برجستگی در گرو عوامل متعددی است از جمله اینکه حافظ در پدیدآوردن آثارش، شگردهای هنری فراوانی را بهکاربسته که بسیاری از آنها به رفتار و کارکرد وی با زبان و شیوه واژهگزینی و واژهچینی او بر روی زنجیره سخن مربوط است. حافظپژوهان بسیاری تمام تلاش خود را به کار بستهاند تا خود را در جهان ذهن و زبان حافظ وارد کنند؛ اگرچه بسیاری از این تلاشها، به نتایج ارزشمندی دست یافته اما هنوز «ماجرای پایانناپذیر حافظ» در آغاز راه است و هر روز شاهد تلاشهای پیگیر در شرح، تفسیر و گرهگشایی از منظورهای خواجه شیراز و به ویژه کشف رمز و راز ظرافتهای کلام وی هستیم و هرکس از زاویهای دیگر به آثار وی مینگرد. توانمندی حافظ در فراخوانی و احضار واژگان بر روی زنجیرهی گفتار و نیروی تداعیگری ذهنی وی، بر کسی پوشیده نیست. در این مقاله برای نشان دادن گوشهای از این توانمندیها، کارکرد و پیوند هنری دو واژه یا اصطلاح «دل» و «زلف» در غزلیات حافظ بررسی شده است. در دیوان حافظ این دو واژه در حدود 78 مرتبه (در واحد بیت) با هم و مرتبط با یکدیگر به کار رفتهاند که در هر بار با تصویر و تعبیری متفاوت روبرو میشویم. دراین مقاله این کارکردهای هنری در 22 دسته تقسیم شده که بررسی و تحلیل آنها از اهداف اصلی این مقاله است.