هدف پژوهش حاضر نقد و تحليل ويژگيهاي آوايي غزلي از سعدي با رويکردي ساختارگرايانه است. براي اين منظور، در بخش نخست، نگاهي گذرا به نقد ساختارگرا و روش ياکوبسن و در بخش دوم، غزلي از سعدي بر پايه اين روش نقد و تحليل ميشود. در اين تحليل، بررسي ميشود آيا وزن، بحر، قافيه و رديف انتخاب شده توسط شاعر، القاگر مفهوم و محتواي غزل هست يا خير. پس از آن با اين استدلال که واجها به طرق مختلف ميتوانند در موسيقي شعر و رساندن مفهوم اثر نقش ايفا کنند، اين غزل از منظر واجي تحليل ميشود و عوامل مختلف واجي از قبيل واجآرايي، جايگاه توليد و شيوه توليد، دوري يا نزديکي جايگاههاي توليد از يکديگر و تکرار واجها با درنظرداشتن تأثير هريک بر موسيقي شعر و در نهايت القا مفهوم، مورد کنکاش قرار ميگيرد. در انتها تاثير انتخاب واژگان بر موسيقي و معناي اين غزل بررسي ميشود.
بانو اطرایی از معدود هنرمندانی است که دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ایشان در زمینه ی معرفی و شناساندن ارزشهای موسیقی اصیل ایران خصوصا ردیف ها و دستگاه های موسیقی ملی و سنتور نوازی معاصر و همچنین آثار و اندیشه های بزرگانی چون پایور و صبا سال ها تلاش نموده و تالیفات و مجموعه آثار ارزشمندی را به جامعه موسیقی کشور تقدیم داشته است.
کتاب ماهور مجموعهای از مقالات موسیقی بود که نخستین جلدش در تابستان 1370، دومین جلدش در بهار 1371 و سومین جلد آن در زمستان 1372 منتشر شد. حسین دهلوی، علی تجویدی، مصطفی پورتراب، فرهاد فخرالدینی، ساسان سپنتا و حسین علیزاده از نویسندگان مقالات کتاب ماهور بودند.
تصریف یکی از پدیدههای مهم زبانی است که پژوهش درباره آن در حوزه زبان مازندرانی، جز بهگونهای مختصر و یا در حاشیه مباحث دیگر صورت نپذیرفته است؛ درحالیکه این نوع پژوهش، برای روشنکردن نقطههای تاریک صرف این زبان، ضروری مینماید. در این راستا، در مقاله حاضر توصیف و بررسی ویژگیهای تصریفی زمان، شخص و شمار را در فعلهای بسیط مازندرانی مبنای کار خود قرار دادهایم. پس از توضیحی مختصر درباره فرایند تصریف و مفاهیم بنیادین آن، این سه ویژگی و شیوههای تبلور آنها را شناسایی کردهایم و از این رهگذر کوشیدهایم مسائل مبهم و شبههناکی چون پسوند مصدرسازِ /essen/، کیفیت شناسهها، کیفیت پیشوندهای تصریفی و تغییرهای آوایی حاصل از افزودن این وندها در ستاک فعل و همچنین چگونگی تصریف گذشته نقلی را روشن کنیم.
رمان و داستان مدرن نقش شگرفي در بازخواني روايتهاي اسطورهاي و بازپردازي آنها در ادبياتروايي امروزي ايفا ميکند. يکي از دلايل مهم توجه ويژه و کاملا متفاوت اين گونه داستانها و رمانها به بن مايههاي اسطورهاي ضرورتي است که نويسندگان معاصر بنا بر دگرگوني اوضاع اجتماعي و دگرگونيهاي اساسي انديشه و نگرش انسان احساس کردهاند: بيانسجامي جهان آشفته معاصر که همه گفتمانهايش سرشار از تناقض، بيانسجامي و قاعدهگريزي است، انسان امروزي را شيفته روايتهاي نامنسجم، غيرخطي گسستهنما و سرشار از بينظميهاي زماني که پيشينهاي غني در روايتهاي اسطورهاي دارد کرده است. شهريار مندنيپور يکي از نويسندگان برجسته ادبيات معاصر فارسي است که ميتوان آثارش را از حيث ساختار و پردازش برخي از عناصر داستان به ويژه عنصر زمان به روايتهاي اسطورهاي همانند دانست. اين پژوهش نشان ميدهد که زمان در برخي از داستانهاي کوتاه او، همانند زمان در روايات اسطوره اي 1. کيفي و ذهني است نه عيني و کمي؛ 2. اعتبار خود را از رويداد يا حادثه روايت شده ميگيرد؛ 3. دوراني و چرخهاي است نه خطي و مستقيم. البته اثبات اين هماننديها لزوما به معناي تاثيرپذيري آگاهانه مندنيپور از روايات اسطورهاي نيست.