معارف بهاءولد از جمله متوني است که بر انديشه و کلام مولوي بسيار تاثيرگذار بوده است. دلبستگي مولوي به اين اثر موجب شده است هيچ يک از آثار وی از تاثیر معارف بيبهره نباشد. با اين همه به نظر ميرسد مثنوي معنوي بيش از ساير آثار جلال الدين، تحت تاثير ساختاري و محتوايي معارف قرار گرفته باشد. نوع مطالب طرح شده در مثنوي و شيوه بيان ارتجالي و غير تداعيهاي متعددي که در آن صورت ميگيرد به معارف بهاءولد شباهت بسياري دارد. در اين مقاله، مشابهتها و مناسبات بينامتني معارف و مثنوي صرفا از ديدگاه داستانپردازي بررسي شده است. غير از داستانهايي که مولوي مستقيما از معارف اخذ کرده و به تناسب ذوق داستانپردازانهاش پرداخت هنرمندانهتري در آن صورت داده است، موارد ديگري نيز وجود دارد که از اين ديدگاه قابل بررسي است: استفاده داستاني از شخصيتها و گفتارهاي مطرح شده در معارف، تلميحات و اشارات داستاني مشترک، تعليقها و گسستهاي ساختاري، التفات موضوعي يا چرخشهاي ناگهاني در کلام و شيوع بلاغت منبري.
ریاض الانس یا گلهای ارغوان کشکولی است محتوی بر مواعظ، نصایح، طرایف، لطایف، حکایات تاریخ، اشعار، الفاز، امثال، قصص، داستانهای سودمند تاریخی، علمی، ادبی، فلسفی، و سایر مطالب نافعه متفرقه که توسط سیدعلی اکبر حسینی کاشانی حائری تالیف شده است
ریاض الانس یا گلهای ارغوان کشکولی است محتوی بر مواعظ، نصایح، طرایف، لطایف، حکایات تاریخ، اشعار، الفاز، امثال، قصص، داستانهای سودمند تاریخی، علمی، ادبی، فلسفی، و سایر مطالب نافعه متفرقه که توسط سیدعلی اکبر حسینی کاشانی حائری تالیف شده است
روزبهان بقلي شيرازي از پرآوازهترين عارفان قرن ششم است. يكي از مهمترين آثار فارسي او عبهرالعاشقين است كه جدا از اهميتي كه در شناخت عرفان عاشقانه دارد، از نظر نثر برجسته و شاعرانهاش نيز درخور توجه و تامل است. اين مقاله سبك نثر شاعرانه عبهرالعاشقين را از سه منظر موسيقي و نظم در بيان، زبان اسلوب بيان و تخيل ـ كه مهمترين عناصر شاعرانگي كلام محسوب ميشوند ـ بررسي كرده و نمونههايي از كلام شاعرانه روزبهان را در معرض ديد و داوري مخاطبان قرار داده است. بر اساس يافتههاي اين پژوهش جلوههاي گوناگون موسيقي كلام، صورخيال، عاطفهاي عميق كه بازتاب تجربههاي عرفاني نويسنده است، زبان برجسته و خاص و ابهام برخاسته از آن، از جمله عناصري هستند كه از نثر عبهرالعاشقين آشناييزدايي كرده و آن را به نثري شاعرانه مبدل ساخته كه در ميان تمامي آثار منثور عرفاني فارسي متمايز و برجسته است. روزبهان با استفاده از اين عناصر ظرفيتهاي عادي زبان معيار را براي ثبت يا بيان بخشي از تجربههاي روحانياش كه عمدتا منطق گريز و بيان ناپذيرند افزايش داده است. از سوي ديگر به نظر ميرسد ذهن و جان زيباپسند روزبهان در اين آثار در پي شهود و ادراك زيبايي بر پهنه نثر فارسي نيز بوده است.
نظریهپردازان ادبی از دیرباز تاکنون از چشماندازهایی مختلف به شعر و ماهیت آن نگریستهاند. پیش از همه، افلاطون و ارسطو بودند که شعر را چونان دیگر مقولههای هنری، تقلید از طبیعت دانستند. این نظریه که سنگ بنای دیگر نظریههای ادبی هم بود تا روزگار معاصر هم تداوم یافت. در اوایل قرن بیستم و همزمان با پیدایش نظریات جدید فلسفی و زبانشناختی، بوطیقاهایی جدید پدید آمد که در آن بر خلاف نظریههای کلاسیک، زبان شعر به تدریج وظیفه انتقال پیام و معنی را از دست میداد. مطالعه درباره زبان (جنبه عینی) اثر، محور تدریجی معنی یا چند معنایی شعر و نیز دخالتدادن مخاطب در خلاقیت ادبی اثر از جمله برجستهترین ویژگیهای نظریههایی چون صورتگرایی، ساختارگرایی، نشانهشناسی، تأویل متن و ساختارشکنی است. یکی از نکاتی که در بررسی تحلیلی این نظریههای شعری بیش از نتایج دیگر به چشم میآید، تعدد و تنوع چشماندازهایی است که به واسطه آن، شعر و ماهیت آن بارها مورد کندوکاو و بررسی قرار گرفته است.