گشتاسب، از پادشاهان نامدار كياني است. او براساس منابع زرتشتي، گسترنده دين بهي و پادشاهي پسنديده است. همسر او در اوستا و متون پهلوي، هوتس نام دارد كه دختري ايراني و از نژاد نوذر دانسته شده است. اما تفاوتهاي آشكاري ميان شخصيت گشتاسپ و همسرش در اوستا و متون پهلوي با آنچه در شاهنامه فردوسي درباره اين شخصيتها آمده است، وجود دارد. در شاهنامه، گشتاسپ چهرهاي منفي دارد. همچنين برخلاف اين متون، نام همسر او در شاهنامه، كتايون است كه طي سفر گشتاسپ به روم ماجراي پيوندشان شكل ميگيرد. در اين مقاله سعي شده است تا ضمن معرفي شخصيت گشتاسپ و همسرش به بررسي دوگانگيهاي ميان متون مختلف از اوستا تا شاهنامه پرداخته شود.
در این مجموعه مقداری روایت و داستانهایی که مربوط است به برخوردهای زرتشت و گشتاسب از ادبیات سنتی مزدایی گرد آمده و در پایان نیز یکی دو سروده از شاعران زرتشتی سده های گذشته به نقل آمده که تنوع و چگونگی کیفی و کمی این آثار را نشانگر است
کتاب های اوستا عبارتند از:گات ها،یسنا،ویسپرد،پشت ها وندیداد خرده اوستا گات ها دارای 5 بخش است: اهنود،اشتود،سپنتمد،وهوخشتر،وهیشتواپشت. گات ها از کهن ترین و سپنتاترین بخش های اوستاست که از اشوزر تشت به یادگار مانده است.کهن ترین ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا مناجات تشکیل میدهد زیرا مردم میتوانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از بر کنند و به خاطر بسپارند.
به نظر میرسد پس از فروغ فرخزاد، نخستین شاعر صاحب سبک در شعر نو فارسی، طاهره صفارزاده باشد. اگرچه او نخستین اثرش را در آغاز دهه چهل متشر کرد، اما دهه پنجاه را باید دوران شکوفایی شعری او دانست. صفارزاده با انتشار مجموعه شعرهای: طنین در دلتا (1349)، سد و بازوان (1350) و سفر پنجم (1356) خلاقیتهای ویژهای از خود بروز داد و به سرعت در کانون توجه شعرخوانان و منتقدان قرار گرفت. هدف پژوهش حاضر، نقد و بررسی سبک شعری و تحلیل دیدگاههای این شاعر در مورد شعر و شاعری است. این مقاله دارای رهیافتی توصیفی ـ تحلیلی است که از روش کتابخانهای و اسنادی برای تحلیل محتوا بهره برده است. در این مقاله، ابتدا مقدمهای کوتاه در مورد جایگاه و اهمیت این شاعر در شعر معاصر ذکر شده و در ادامه ضمن تشریحنظریه شعری صفارزاده، مهمترین شاخصههای شعر او مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
گومیزشن و وزارشن به دو دوره از مهمترین ادوار آفرینش در اساطیر ایرانی اطلاق میشود که طی آن، نبرد میان دو بن متخاصم خیر و شر، به شدیدترین مرحله خود میرسد و در نهایت به پیروزی نهایی خیر بر شر میانجامد. اعتقاد به نبرد و درگیری میان دو اصل نیک و بد که اساس تفکر اسطورهای ایرانی را تشکیل میدهد، در شاهنامه فردوسی در قالب جنگها و کشمکشهای دراز آهنگ ایران و نیران (غیرایرانی) نمود یافته است. در شاهنامه، ایران، نماد سرزمین اهورامزدا و نیران (عموماً توران)، نماد سرزمین اهریمن است و نبرد میان این دو سرزمین، تجلی گومیزشن در اساطیر ایرانی است که در پایان بخش حماسی شاهنامه، به وسیله کیخسرو پایان مییابد و به وزارشن خود در شاهنامه میرسد. در این نوشتار سعی شده است تا با تکیه بر دیدگاههای روانشناسی کارل گوستاو یونگ، ریشههای دوگانهانگاری در تفکر اسطورهای ایرانی و به تبع آن، در شاهنامه فردوسی مورد بررسی قرار گیرد و جنبههای اهورایی و اهریمنی به عنوان نمادهای خودآگاهی و ناخودآگاهی در روانشناسی یونگ، رمزگشایی شود. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که در بینش دوگانهانگاری اسطوره، دنیای نیکی و اهورایی با خودآگاهی و دنیای بدی و اهریمنی با ناخودآگاهی قابل مقایسه است و تقابل اهورامزدا/ اهریمن یا ایران/ نیران در شاهنامه و تفکر اسطورهای حاکم بر آن، با جدال خودآگاهی و ناخودآگاهی روان برای رسیدن به خود جامع، سنجیدنی است. از آنجا که تسلسل فراز و فرود حیات پادشاهان برجسته در شاهنامه با پیروزی نهایی ایران بر توران در دوره پادشاهی کیخسرو پایان میپذیرد، میتوان گفت روح حماسه ملی که از ابتدا در کالبد کیومرث دمیده شده بود، با ازسرگذراندن تجسدهای مختلف ـ که میتوانند نماد پرسونا یا نقاب در نظریه یونگ باشند ـ و با توالی مستمر کهنالگوی مرگ و زندگی، به جاودانگی کیخسرو دست مییابد.