داستان پرواز روح يكي از مسائل مهم مطرح در فلسفه و عرفان است. اين نكته در آثار پارمنيدس و افلاطون با تمثيل اسب بالدار در يونان باستان نمود مي‌يابد و با قصيده عينيه و رساله الطير ابن‌سينا در ادبيات پارسي منعكس مي‌شود. تشبيه نفس ناطقه به طير و محبوس‌شدن آن در قفس جسم و تلاش براي معراج روح، مضمون مايه مشترك همه رساله الطيرهاست. طوطي جان مولانا نيز با تاثر از رساله الطيرها بر آن است تا خصوصيات مشترك روح را از الهي‌بودن و بي تعين بودن روح گرفته تا حضور آن در عرش بيان كند. اين مقاله با توجه به پيشينه تحقيق1 در مورد آثار افلاطون و مولانا و نيز رساله الطيرها كوشيده است از ديدگاهي متفاوت و با رويكردي تطبيقي، وجوه مشترك روح و پرواز آن را در ضمن تمثيل اسب بالدار و طوطي جان مورد بررسي قرار دهد.

منابع مشابه بیشتر ...

649075d986407.jpg

درسی از افلاطون

غلامحسین خیّر

افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.

62fa40531edbb.jpg

شرح بر هماهنگی افکار دو فیلسوف

عبدالمحسن مشکوه الدینی

یکی دیگر از مبادی در نظر بیشتر فلاسفه‌ وجود مکان بود که لازم حتمی برای وجود ماده محسوب می‌شد تا ظرف‌ تحولات و پیدا شدن تغییر وضع برای ماده باشد زیرا این قضیه نیز نزد فلاسفه از اصول مسلم بود که فراهم شدن و از هم ریختن پاره‌های جسم‌ و حرکت ماده باید در فضا یعنی در گشادگی و جای خالی تحقق پیدا کند و بنابراین اصل مسلم،جرهریت و اصالت وجود فضای بدون ماده که‌ قسمتی از آنرا ماده حیازت و پر کرده و سمتهای بسیاری از آن خالی است‌ در فلسفهء ذیمقراطیس از مسائل قطعی بود و فیثاغورس و افلاطون هر کدام‌ از آنها به نحو خاصی بدان معتقد بودند و در جای خود خواهد آمد که پیش‌ همگی وجود مکان امری مسلم بود اما در نحوه وجودش اختلاف داشتند و فقط بعضی از فلاسفه طبیعی مسلک از قبیل امپدکلس و انکساگوراس و افراد دیگری بودند که وجود جای خالی را انکار داشتند و حرکت را تغییر نسبت مابین اجزاء ماده تفسیر می‌کردند و ارسطو همین عقیدهء اخیر را انتخاب کرد و مکان را نسبت ما بین مقطع جسمی که پیرامون جسم دیگر را گرفته است با مقطع جسمی که در میان واقع شده است تفسیر کرد و او نیز منکر وجود جای خالی گردید بنابراین در بیشتر فلسفه‌ها مکان از چیزهائی‌ بود که جوهریت و استقلال و اصالت وجودی داشت

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

562944784d05b.PNG

بررسی تطبیقی داستان‌های رستم و کوراوغلو

عاتکه رسمی

رستم و کوراوغلو دو قهرمان ملی و حماسی ـ که سرنوشت آنها با سرنوشت ملت‌شان گره خورده است ـ نماد تخاصم قدرت‌ها، مبارزه نور و تاریکی، خیر و شر، راستی و کاستی‌اند. اگرچه طبقه اجتماعی این دو قهرمان از هم متفاوت است؛ اما داشتن روح حماسی و جنبه اسطوره‌ای، دلاوری و فداکاری، شرافت، گذشت و جوانمردی، عشق، کین خواهی از دشمنان، عدم تسلیم در برابر ظلم و ستم و خودکامگی و ناجوانمردی و برخورداری از عنایت ایزدی از خصوصیات مشترک آن دو است. صفات و خصوصیات پهلوانان، عناصر و موجودات افسانه‌ای همچون اسب‌های فهیم که منشأ اسطوره‌ای دارند، چگونگی حضور زنان در داستان و مضمون پسرکشی در داستان رستم و کوراوغلو آن چنان شبیه هم است که گویی منشأ واحدی دارند.

فرهنگ و تمدن/اسطوره و فرهنگ پژوهش‌ها/پژوهش‌های تطبیقی
مقاله