بسیاری از محققان معتقدند بازخورد شفاهی، یکی از بهترین روشهای دادن بازخورد به زبانآموزان در کلاسهای نگارش زبان خارجی است. نتایج برخی تحقیقات اخیر نشان میدهند که استفاده از بازخورد شفاهی، فرایند عرضه بازخورد را آسانتر و کاملتر میکند؛ از این روی، در پژوهش حاضر کوشیدهایم تا تأثیر بازخورد شفاهی را در مقایسه با بازخورد نوشتاری در تقویت مهارت نگارش زبانآموزان بررسی کنیم؛ همچنین دیدگاه زبانآموزان را درباره بازخورد شفاهی بررسی کردهایم. برای انجامدادن پژوهش، سی دانشجوی دختر و پسر داوطلب شرکت در آزمون آیلتس را برگزیدیم و آنها را به دو گروه تقسیم کردیم. باوجود شیوه یکسان آموزش، گروه اول، بازخورد شفاهی و گروه دوم، بازخورد نوشتاری دریافت کرد. نتایج این پژوهش، بیانگر آن است که گروه اول در مقایسه با گروه دوم، در مهارت نگارش، بیشتر پیشرفت کردهاند؛ همچنین تجزیه و تحلیل دادهها و نتایج مصاحبه با دانشجویان نشان میدهد که درکل، آنها درباره بازخورد شفاهی، دیدگاهی مثبت دارند.
در ادامه پیش فرضیه مطرح شده در خصوص امکان استفاده از ریاضیات در تجزیه و تحلیلهای ادبی و به ویژه داستان کوتاه، در بررسی حاضر، چشم اندازی به نظریه سیستمها و چگونگی استفاده از آن در تحلیل داستان کوتاه گشوده شده است. بحث به داستان کوتاه محدود شده و در همین راستا شخصیتپردازی و به ویژه نحوه ارتباط شخصیتها در آغاز و پایان داستان با استفاده از برخی اصول نظریه سیستمها ارزیابی شده است. مهمترین نتایج به دست آمده به قرار زیر است: 1. داستان به طور کلی یک سیستم است یا به عبارتی، نظام سیستمیک در آن حکمفرما است. بنابراین، اصول نظریه سیستمها در مورد داستان میتواند مصداق داشته باشد.2. در حالت خاص ممکن است سیستم به ازای همه ورودیها یک پاسخ ثابت بدهد و در ظاهر، ورودی و خروجی سیستم با هم مساوی باشند. این نظریه میتواند در مورد بسیاری از داستانهای مدرن امروز مصداق داشته باشد. در واقع، این گونه سیستمهای با پاسخ ثابت را میتوان از نظری جزو ابداعات داستانهای کوتاه مدرن دانست.3. نکته دیگر در نظریه سیستمها، مساله حساسیت است. عملکرد سیستمهای داستانی نویسندگانی مانند ارسکین کالدول و اُ.هنری حساسیت هنری ندارد، یا بهتر بگوییم در مقایسه با داستانهای نویسندگانی مانند ج.د. سالینجر، درجه حساسیت به مراتب پایینتری دارد.4. موضوع دیگر مطرح در نظریه سیستمها، متغیرهای تصادفی است. داستان اسقف چخوف پایانی جبری دارد ولی داستان بانو با سگ ملوس در محدودهای از حالتهای پایانی میتواند نوسان کند. احتمال وقوع وقایع متفاوت تقریبا معادل است. 5. سیستمهایی وجودد دارد که رفتار نهایی آنها مستقل از نحوه شروع است. در واقع خروجی مستقل از ورودی است. از این نظر، داستانهای نویسندگانی مانند موپاسان با کوتاه نویسانی مانند چخوف در تقابل هم قرار میگیرند.6. قابلیت دیگر در سیستمها، مجموعهای از توان ایجاد هوشمندی است که تحت دو اصطلاح علیت و بازخورد درباره آنها بحث میشود. مساله حافظه سیستم در این مقوله مطرح میشود. بر این اساس است که داستانهای ایساک بابل و ج.د. سالینجر علی رغم پیچیدگی موضوعی قابل درک هستند.7. مساله روی آوردن به فرم به جای طرحهای از پیش تعیین شده که در داستان کوتاه قرن بیستم رواج یافت، بر اساس نظریه سیستمها، به ویژه مساله استقلال اجزای سیستم قابل تبیین است.
در سالهای اخیر شاهد نوزایی تحقیقات علمی در زمینه آزمون دانش واژگانیم (باکمن، 2000). اما توجه بیشتر محققان به بعدگستردگی واژگانی معطوف بوده است و دیگر جوانب این دانش مانند ژرفا، توان پذیرشی ـ فعال کمتر مورد توجه واقع شده است (رید، 2007؛ نیشن، 2001؛ وشه و پریبخت، 1996) پژوهش حاضر به بررسی متغیرهای پیشبینی دانش واژگان بااستفاده از چارچوب سه بعدی هنریکسن (1999) یعنی: گستردگی، ژرفا و پذیرشی ـ فعال در دو سطح توانش زبانی ضعیف و قوی در بین فراگیران زبان انگلیسی میپردازد. 73 زبانآموز که در دانشگاه و موسسات آموزش زبان انگلیسی به تحصیل مشغول بودند، در این پژوهش شرکت کردند. با توجه به میانگین و انحراف معیار در آزمون تافل، آزمودنیها به دو گروه ضعیف و قوی تقسیم شدند. بعد وسعت دانش واژگانی آزمودنیها با سنجش اندازه واژگان (نیشن و بگلار 2007) و آزمون واژگان از بسامدهای مختلف (زروا 2005) و بعد پذیرشی ـ فعال به وسیله ابزاری نوین که برای این منظور طراحی شده بوده، اندازهگیری شد. بعد ژرفای دانش واژگان آزمودنیها با آزمون سنجش ژرفای واژگان کایان (2002) اندازه گرفته شد. بررسی نتایج آزمون رگرسیون گام به گام، حاکی از آن است که بهترین مدل برای پیشبینی دانش کلی واژگان برای گروه ضعیف مدل تک پش بین اندازه واژگان و برای گروه قوی مدل تک پیش بین دانش افراد از واژهها با از دستههای بسامدی مختلف است. پژوهش حاضر با بحث درباره یافتهها و پیشنهادهایی برای طراحی آزمونهای واژگان خاتمه مییابد.