در این مقاله، براساس فرایندهای واژهسازی بائر (1983) در هسته نظری پژوهش، فرایندهای واژهسازی را در برخی متون سیاسی روزنامهها در دو دهۀ 1340 و 1370ش بررسی و مقایسه کردهایم. این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی، و با استفاده از دو شیوۀ آماری توصیفی (جدولها و نمودارها) و استنباطی (آزمون خیدو) انجام شده است. بررسیها و شواهد آماری بیانگر آن است که در این دو دهه، میان توزیع فراوانی فرایندهای قرضگیری، ترجمۀ قرضی، ترخیم، تبدیل و تکرار در ژانر سیاسی مطبوعات، تفاوت معناداری وجود ندارد؛ در حالی که میان توزیع درصد فراوانی فرایندهای ترکیب، اشتقاق، ترکیب - اشتقاق و سرواژهسازی در دو دهۀ یادشده تفاوتی معنادار دیده میشود. از آنجا که بائر تنها به فرایندهای واژهسازی در زبان انگلیسی پرداخته و تعدادی از فرایندهایی که در زبان فارسی به کار میروند، در این چارچوب جای نگرفتهاند و از سوی دیگر، در مقالۀ حاضر، بررسی این فرایندها در مطبوعات فارسیزبان مورد نظر است، به ذکر فرایندهای واژهسازی در زبان فارسی نیز توجه کردهایم.
جمعی به حق عقیده دارند که زبان فارسی دارایی مشترک همه نسل های دیروز و امروز و فردای کشور است و به هیچ عنوان نباید در شکل الفاظ و کیفیت اشتقاق آن مداخله کرد و نسل کنونی باید زبانرا به همان صورتی که از نسل های پیشین تحویل گرفته به نسل های آینده تحویل بدهد. گروهی دیگر معتقدند که زبان فارسی مانند همه زبانهای دنیا بر اثر مرور زمان و تاثیر تحولات قهری که در جهان پیش می آید خواه ناخواه دستخوش دگرگونی شده و خواهد شد زبانی که در قرن چهارم هجری زبانی رسا و شیوا و برای رفع همه نیازمندیها کافی بوده برای رفع نیازمندیهای امروزی کافی نیست؟ و وضع لغات نو برای مفاهیم جدید از ضروریات زندگی انسانی است و به هیچ عنوانی نمی شود از ان صرف نظر یا احتراز کرد....
زبان شیرین و پرتوان فارسی، زبانی ترکیبی ـ اشتقاقی است؛ با این مفهوم که از الفاظ موجود برحسب نیاز و به منظور گسترش زبان با دو شیوه کلمات تازه با معانی نو ساخته میشود. شیوه نخست یعنی ترکیب، بههمپیوستن کلمات بر طبق قواعد معمول در زبان فارسی است و حاصل آن کلمات مرکب است با مفاهیم تازه. شیوه دوم یعنی اشتقاق، پیوند وندها با کلمات است بر طبق قواعد مرسوم در زبان فارسی و حاصل آن کلمات مشتق است با معانی نو. بنابراین برای ایجاد کلمات تازه به شیوههای مذکور به شناخت اجزای بنای آنها و دانستن قواعد ساختمان آنها نیاز است. در این کتاب به معرفی چنین اجزاء و قواعد لازم پرداخته شده و نمونههایی از ساختهها ارائه شده تا بنیان تازه سازهها بر بنیادی درست استوار گردد.
تحلیل گفتمان انتقادی مفاهیمی همچون قدرت و ایدئولوژی را در تحلیل وارد میکند و با بهکارگیری ساختارهای گفتمانمدار، بین ایدئولوژی و نحوه بیان آن ارتباط برقرار میکند. مسئله اصلی این تحقیق یافتن شیوههای متفاوت بازنمایی کارگزاران اجتماعی مختلف در روایت «میان دیروز و فردا» اثر ابراهیم گلستان (1384) است. هدف این پژوهش کشف رابطه بین دیدگاههای فکری ـ اجتماعی (ایدئولوژیک) با ساختارهای گفتمانمدار در روایت مذکور است؛ بنابراین سعی کردهایم با تحلیل کیفی گفتمان و بهکارگیری مؤلفههای جامعهشناختی ـ معنایی ارائه شده توسط ون لیوون (1996) و انطباق آنها با برش داستانی موردنظر، بین پیام نهفته در متن که بر پایه ایدئولوژی خاصی سامان یافته است و نحوه بیان آن ارتباط برقرار کنیم و توجیه لازم برای شکلگیری پیام نهفته در متن را ارائه دهیم. حاصل پژوهش نشان میدهد مؤلف بهمنظور تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب و شرایط سیاسی ـ اجتماعی پیرامون متن و دیدگاههای فکری ـ اجتماعی وی کارگزاران اجتماعی مختلف را به شیوههای متفاوتی بازنمایی کرده است.
آنچه در پژوهشهاي انجام شده در حوزه آموزش زبان فارسي بيشتر ديده ميشود، جدايي آموزش تلفظ از آموزش نگارش است. در اين پژوهش، با تمرکز بر خطاهاي زباني زبان آموزان فارسي در حوزه آواها، به بررسي رابطه بين خطاهاي تلفظي موجود در گفتار آنان با خطاهاي موجود در نوشتار همان زبانآموزان پرداختهايم. با اين بررسي درصدديم تا نشان دهيم اين دو حوزه اندرکنشهاي فراواني داشته و تقويت يکي به معني تقويت ديگري است. ابتدا دادههاي جمعآوري شده از گفتار شفاهي زبانآموزان را فهرست و موارد تکرار شونده در حوزههاي واکه، همخوان و نيز فرايندها را استخراج کرده و براي هر مورد نمونههايي را به دست دادهايم. سپس در مراحل بعدي از زبانآموزان درخواست کرديم تا انشاهايي در موضوعات مختلف تحرير کنند. خطاهاي استخراج شده از اين دادهها را با ميزان فراواني در نمودارها ارائه نمودهايم. مقايسه صوري اين جداول با انواع خطاهاي شفاهي و نيز تحليل آماري نشان ميدهد که خطاهاي نوشتاري در حوزه تلفظ ناشي از خطاهاي توانشي زبان بوده و تنها يک سهو کنشي در حوزه توليد محسوب نميشود. اثبات فرضيه ارتباط معنادار بين خطاهاي تلفظي و خطاهاي نگارشي به اين نتيجه رهنمون ميشود که املا و تلفظ، دو روي يک سکه هستند. با اين نتيجه و با بهرهگيري از رويکرد ارتباطي، پيشنهاد ميکنيم در آموزش و نگارش کتابهاي درسي زبان فارسي به غيرفارسي زبانان، تدريس همزمان تلفظ و نگارش، مورد نظر قرار گرفته و به اين دو حوزه به مثابه آيينه يکديگر توجه شود.