معمولاً قرون وسطی را دوران زوال ادبیات نمایشی دانستهاند، زمانی که قدرت کلیسا «بازیگری» را ناجور میدانست، مگر آن که خود بر آن نظارت یا در آن شرکت داشته باشد. این گفتار، با نگاهی به پارهای از شگردهای مردم در اجرای نمایشهای رایج در اروپای غربی در قرون وسطی، به نقش پویای مردم در دگرگونی و شکلدهی متون نمایشی آن دوران میپردازد. با این سخن، میتوان گفت که متون نمایشی قرون وسطی خود جایگاه تنشهای سیاسی ـ اجتماعی میان دستگاههای قدرت و مردم بوده است و، بر خلاف تلقی رایج، مردم با «دستکاری» متون مصوب، دیدگاههای خود را وارد هرم قدرت میکردند و این روند به سرشاری اصول زیباشناسی ادبیات نمایشی کمک کرد.
بیش از هزار و چهار صد سال است که تاریخ اسلام در خوب و بد با تاریخ اروپا عجین است. از سوی دیگر، جهان اسلام وارث همان فرهنگ هایی است که اروپا به ارث برده است، بنابر این، تاریخ تطبیقی کاربردی که توسط اروپائیان و مسلمانان نوشته می شود برای شناخت هر دو طرف کارساز و مفید است. کلود کاهن، استاد دانشگاه پاریس و محقق در زمینه مطالعات اسلامی و کشورهای مشرق اسلامی، با همین دیدگاه این اثر را تألیف کرده است. شایان توجه است که طرح و اجرای اولیه این اثر نخستین بار توسط ژان سواژه استاد وی صورت گرفته است. اثر ژان سواژه نخست در سال 1943م منتشر شد و تجدید چاپ آن نیز به همراه ضمائم در سال 1946م صورت گرفت. پس از درگذشت سواژه در سال 1950م، کاهن ادامه کار استاد را به عهده گرفت و چاپ سومی از سواژه را با همان عنوان قبلی و به نام وی منتشر کرد. با این حال و به لحاظ این که آثار مربوط به کتابشناسی نیاز مداوم به بررسی های جدید دارد، مؤلف بر آن شد که باز هم چاپ جدیدی که حاوی مآخذ تازه تر باشد در اختیار علاقمندان قرار دهد. بنابراین او کتاب حاضر را که شامل منابع مربوط به سده های هفتم تا پانزدهم میلادی/ یکم تا هشتم هجری قمری است، در سال 1982م منتشر کرد. کتاب حاضر اساسا در مجموع برای استفاده دانشجو و دانشمند فرانسوی و احیانا برای «محقق غربی» نگاشته شده است. با این همه «شرقیها» هم می توانند از آن استفاده کنند، چرا که، در دنیای معاصر، دیگر نمی توان ملتها را از یکدیگر جدا دانست.
صنایع اروپا در گذشته و حال همیشه در کشور ایران مورد علاقه عموم بوده و هموطنان ما که بگفته اروپاییها طبعا صنعتگر و هنرمندند در همان زمانی که در خاک ایران بزرگترین شاهکارهای صنعتی را در رشته معماری و نقاشی و سایر صنایع مربوط به این دو رشته به وجود آورده اند از مشاهده آثار صنایع ملل دیگر مشرق یا مغرب نیز لذت می برده اند. چون راجع به تاریخ صنایع یونان و روم بیش و کم مطالعاتی در ایران شده است به نظر اینجانب چنین رسید که مطلب را از بعد از انقراض امپراطوری روم یعنی از دوره رمان شروع کنیم. در حقیقت صنعت رمان و گتیک مجموع کاملی از صنایع اروپا است که در زمان معین با جمع کردن باقیمانده های صنایع غرب و شرق به صورت نوینی بوجود آمده و پس از رسیدن به کمال طبیعی خود مانند سایر صنایع راه زوال پیش گرفته و جای خود را به صنایع جوان تری داده است. در این دوره صنعت معماری به عنوان صنعت اصلی معمول و متداول و صنایع حجاری و نقاشی تابع صنعت معماری بوده است به این معنی که عموما مجسمه ها یا شیشه های رنگین یا نقوش برجسته و تابلوهای نقاشی برای تزئین ابنیه مذهبی ساخته میشده. بنابراین قسمت مهم مطالعات ما مربوط به ساختمان های مذهبی اروپا در قرون وسطی خواهد بود...
ارزش احساسات و نامههای همسایه (1318، 1334) دو اثر نیما یوشیج در گستره نقد ادبی است که در آنها به تبیین اصول و کیفیت شعر نو میپردازد. در این دو اثر، نیما نشان میدهد که چگونه شعر نو به لحاظ رویکرد ساختاری و زبانی از همتایان کلاسیک خود فاصله میگیرد و طرحی نو در میاندازد. در نگاه اول، به نظر میرسد که شعر نیمایی، به دلیل واکنشی انقلابی و ساختارشکنانه نسبت به شعر کلاسیک، از بنیانهای شعر قدیم فاصلهای پرنشدنی و جبرانناپذیر میگیرد. مقاله حاضر تلاش میکند با نگاهی تظبیقی به آراء دو شاعر انگلیسی ویلیام وردزورت و تی. اس. الیوت (که به ترتیب نمایندگان مکتب رمانتیسم و کلاسیسیسم در انگلستان هستند)، و مقایسه نظرات آنان را با آراء نیما در دو اثر یادشده، نشان دهد که نوآوری رمانتیکگونه و قدمت کلاسیک وار در شعر و نقد نیمایی همزیستی مسالمتآمیزی دارند.
اين نوشتار به شيوه داستانسرايي ناثانيل هاثورن، به عنوان نقطه عطف تاريخ ادبيات آمريكا، ميپردازد. يكي از پيامدهاي انقلاب آمريكا بيبند و باري و ترك پايبندي به ارزشهاي خشكه مقدسان بود. كمي بعدتر رومانتيسيسم اين شكاف را با ستايش فرديت نويسنده و نقش او در ايجاد يك شخصيت نوين آمريكايي ژرفتر كرد. با در نظرگرفتن اين حقيقت كه هاثورن در چنين وضعيتي مينوشت، انتقال چنين مفاهيم مذهبي وسياسي را به درون قلمرو داستان هاثورن ميديد و تلاش ميكرد پيش زمينههاي خشك پيشين را بشكند و آنها را با شيوهاي كه ابايي از محدودكردن معني و دلايل وقايع ندارد، جايگزين كند تا، بدين ترتيب، از منظري متفاوت به دنيا و ساكنانش نظر بيفكند. اين مقاله هاثورن را نويسندهاي آگاه نسبت به هنر خويش معرفي ميكند، براي اثبات اين سخن به بخشهايي از وقايع داستان اشاره ميشود كه هنرمند از خود ردپا بر جاي ميگذارد. همچنين، اين گفتار با تاكيد بر بخشهاي متفاوت داستانهاي وي و همچنين با تاكيد بر زنجيره وقايع، بر اين نكته انگشت ميگذارد كه هاثورن راه را براي تفاسير متفاوت از متنهاي خويش باز ميگذارد، كاري كه به صورت نمادين تلاشي است براي رهايي از قيد و بندهاي دست و پا گير جامعهاش.