ترجمه، تلاشی برای یکسانسازی دانش در سطح جهان و گامی است استوار به سوی ارتباط ملتها، بنابراین ترجمه حرکتی اصیل و ریشهداراست. ترجمه در میان اقوام غیر هم زبان رابطهای فرهنگی بهوجود میآورد. در این زمینه وظیفه مترجم، تجدید حیات یک ملت است که ملت ایران و ملت روسیه نیز در شمار این ملتهایند. در این نوشتار، نگارنده کوشیده با ذکر شواهدی چند، از فعالیتهای مترجمان و محققان روس درباره ادب فارسی ونیز تلاشهای محققان و مترجمان ایرانی در زمینه ادب روسی، نقش ترجمه را در نزدیکی و دوستی دو ملت ایران و روسیه نشان بدهد. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که اساسیترین نقش در ایجاد روابط فرهنگی میان ایران و روسیه را انجمن فرهنگی ایران و روسیه ایفا کرده است و از میان شاعران فارسی، خیام بیشترین توجه مردم روسیه را به خود معطوف داشتهاست و در میان ایرانیان نیز، لف تالستوی و آنتوان چخوف از محبوبیت ویژهای برخوردار بودهاند.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
توجه به کاستیهای مطالعات بلاغی سنتی، مانند آمیختگی علم معانی با علوم دیگر و با بیان و بدیع، آمیختگی حوزههای زبان و ادب و محدودبودن واحد بلاغی، در کشف شگردهای بلاغی متون لازم است و باید توجه داشت که مبانی نظری و عملی علم معانی مختص زبان فارسی، از راه استقصا در شاهکارهای ادبی این زبان به دست میآید. کتابهایی که در زمینه علم معانی به زبان فارسی نوشته شده یا قسمتی از آنها مربوط به این علم است، هیچ کدام مختص زبان فارسی نیست و همچنان سایه معانی عربی بر آنها سنگینی میکند. در این مقاله با توجه به مبنای علم معانی که تناسب سخن با مقتضای اوضاع و احوال است و با تأمل در اسرار بلاغی بخشهائی از متون ادبیات فارسی، مباحثی مانند انسجام، التفات، اغراق، گفت وگو و لحن در حوزه علم معانی مطرح شده و این نتیجه به دست آمده است که منابع این علم در هر زبانی، شاهکارهای ادبی آن زبان است و با جست وجو در این آثار میتوان شگردهای بلاغی فراوانی کشف کرد که تاکنون در این حوزه، بحثی از آنها به میان نیامده است.
در اين مقاله با توجه به نقشي که عطار و باخ در بازآفريني مفاهيم عميق عرفاني در قالب داستاني سمبليک، در ادبيات جهان ايفا کردهاند، سعي شده است تا نوع قرائت آن دو درباره جست و جوي کمال انساني، با بررسي نمادهاي به کار رفته در دو اثر رمزگونهشان، بيان، و شباهتها و تفاوتهاي آنها در هنگام خوانش وقايع (متن) نشان داده شود. مهمترين وجه اشتراک عطار و باخ در زمينهگذر از سطوح ظاهري واقعه در رسيدن به حقيقت است، که حاصل نگاه ويژه آن دو در ساحت ديني و فراتر رفتن از ساحت ظاهري عمل است. در اين جستار به صورت تطبيقي به واکاوي نمادهاي مشترک دو اثر و چرايي به کارگيري و چگونگي ادراک آنها خواهيم پرداخت. تصاويري که از همگونيهاي موجود يافته ميشود، با وجود فاصله بسيار زماني دو اثر، مفاهيم يکساني را به مخاطب منتقل ميکند که بر وجود نمادهاي فطري و ذاتي بشر در چارچوبهاي فکري عطار و باخ دلالت دارد.