بیگمان سرودن کار آسانی نیست و شاعر بدون داشتن انگیزهای درونی و شور و الهامی کهوی را به سرودن برانگیزد نمیتواند شعر بسراید. در روانشناسی و نقد ادبی معاصر، سرچشمه این شور و انگیزه را در ناخودآگاه شاعر میدانند در حالیکه گذشتگان باور داشتند که شعر را موجوداتی دیگر از عالمی دیگر به شاعر الهام میکنند. یونانیان به خدایان هنر و شعر و موسیقی موزه میگفتند و تازیان نام این الهامگر را تابعه نهاده بودند و ایرانیان باستان با عناوینی چون سروش، دئنا و فروهر از آن نام میبردند. به دلیل آنکه نخستین شاعران فارسی سرا خود به شعر و ادب تازی آشنا بودند و در آن دست داشتند، از آغازین روزهای پیدایش شعر فارسی دری، اعتقاد به تابعه نیز به شعر فارسی راه یافت. با وجود آنکه عمعق بخارایی در اشعار بازمانده از خود صراحتاً از تابعه نامی به میان نیاورده است اما حضور تابعه در جریان سرایش اشعار وی کاملاً محسوس است و هر لحظه به شکلی ظاهر میشود؛ گاهی نسیم زلف یار است و گاهی خیال وی و زمانی نیز رسول بخت است. این تابعه، شباهنگام به سراغ شاعر میرود و او را از خواب برمیانگیزد و شاعر از زبان این تابعه شعر را شروع میکند و به پایان میبرد. این شیوه را بعدها انوری در اشعار خود با اندکی تغییر به کار گرفت.
امير الشعرا، عمعق بخارايي ـ از شاعران پارسيگوي اوايل قرن ششم هجري است. مضامين اشعار او به مقتضاي زمان، مدح و گاه هجو، تغزل و وصف طبيعت و توصيفات گوناگون است. ديوان او مشتمل بر قصايد، رباعيات و بعضي قطعات است. قسمت اعظم قصايدش در مدح شمس الملک ـ است؛ اما در عين مداحي، استغناي طبع و علوم روح و فکر را در زير پاي شهوت و حرص لگد کوب نميکند. او در تشبيه مهارت دارد و حدود نيمي از ابياتش حاوي تشبيه است و بنابراين، در بررسي سبکشناسانه ميتوان او را شاعر تشبيهگرا ناميد. غالب تشبيهات او از نوع مفرد و محسوس است و پس از آن تشبيه مجمل. اما بسامد زياد تبيهات مشروط، وهمي، خيالي مرکب جمع، تفضيل و محسوس به معقول در ديوان شاعر گواه اين اسک که او با کمل استادي، کلام خود را ظاهرا و باطنا زينت داده است و همين دلايل است که انوري ـ او را استاد سخن ناميده است. از آنجا که عمعق به لحاظ آوردن وجوه شباهتهاي تازه در زمره شاعراني است که در تغيير سبک خراساني به عراقي سهيم بودهاند، در اين مقاله بر آنيم تا به کمک جدول آماري تشبيهات شاعر، به بررسي ارکان تشبيه، انواع و اغراض آن، اقتران بتشبيه با زيورهاي بلاغي و منابع الهام گرفته در ديوان و روش و سبک بپردازيم.
کارل گوستاو یونگ در مطالعه روان، به هنر و از جمله ادبیات، توجه فراوان کرده است. او شیوه آفرینش هنری را به دو بخش روانشناسانه و دیدهورانه تقسیم کرده است. شیوه روانشناختی، از خودآگاهی سرچشمه میگیرد، تجربههای عادی و جاری زندگی را دربر دارد و نسبت به شیوه دیدهورانه، منطقیتر بهنظر میرسد؛ اما شیوه آفرینش دیدهورانه، از ناخودآگاه برخاسته و فراتر از عقل، اندیشه و درک آدمی است. در این مقاله، نخست در مقدمهای، ارتباط هنر ادبیات و علم روانشناسی و مکتب روانکاوی یونگ را بررسی کردهایم و سپس شیوه آفرینش هنری دیدهورانه را در دو بخش شعر دیدهورانه و شاعر دیدهور، در چند غزل مولوی، تحلیل و بررسی کردهایم. بهباور نگارندگان، شیوه دیدهورانه یونگ، همان شیوۀ الهامگونهای است که در سرودن غزلها، بر مولانا عارض شده است. این شیوه، سیر و روندی را طی میکند؛ یعنی نخست مکاشفه صورت میگیرد؛ سپس بهسبب ظرفیتی که در شاعر، برای جذب الهام و تمهید شهود، وجود دارد، شعر ایجاد میشود؛ اما از آنجا که این نوع شعر در وضعیتی خاص شکل میگیرد، زبانش مبهم است و قابلیت تأویل پیدا میکند؛ از این روی، هنرمند دیدهور (در اینجا، مولانا) هم انسانی جمعی است و هم انسانی فرورفته در دامنه تناقض.
در اين مقاله، زمينهها و نمودهاي رمانتيسم در آثار داستاني محمد بهمن بيگي بررسي شده است. با وقوع تحولات اجتماعي و سياسي در ايران و آشنايي ايرانيان با ادب و فرهنگ اروپايي، در اواخر دوره مشروطه و دوران پهلوي، زمينه براي رواج آثار رمانتيک غربي و ترجمههاي آن در ميان ايرانيان فراهم شد. بهمن بيگي از يک سو تحت تاثير فضاي سياسي و اجتماعي حاکم بر جامعه، از ديگر سو بر اثر ويژگيهاي شخصيتي، تجانس روحي، نوع زندگي در ميان ايل، گرفتاريهاي دوران تبعيد و دوري از خانواده، در نوشتههاي خود به مکتب رمانتيسم گرايش يافت؛ اما از جنبههاي افراطي رمانتيسم پرهيخت و با تلطيف ويژگيهاي آن، آثاري دلانگيز و دلنشين، که در مرز ميان حقيقت و خيال هستند، به وجود آورد. جنبههاي تخيلي و حقيقتنمايي آثار او، چنان در هم آميختهاند که تمييز آنها بسي دشوار است.
نامهنگاري منظوم و منثور در زبان فارسي قدمت ديرينه دارد، اما نامههاي اداري معمولا به نثر نوشته ميشدند. يکي از گونههاي مکاتبات اداري، استشهادنويسي بود که اکنون نيز مرسوم است. در استشهاد، گروهي از بزرگان و مسوولان و معتمدان و معاريف شهر و کشور، در تاييد يا تکذيب امري گواهي مينوشتند. در کتابهاي تاريخ و جنگها و آثار نويسندگان زبان فارسي، نمونههاي فراواني از مکاتبات رسمي و غير رسمي و اداري و دوستانه آورده شده است، اما نگارنده تاکنون در ميان آثار کهن، استشهادي که گواهيهاي گواهان نيز در پاي نامه باشد، نديده است، جز اين استشهاد که علاوه بر داشتن گواهيهاي شهود، منظوم نيز هست و در قالب مثنوي سروده شده است و 124 بيت دارد. مجموع ابيات اين نامه با احتساب گواهيها به 248 بيت ميرسد. ارکان اصلي آن به عنوان يک نامه اداري و رسمي که به وزير وقت نوشته شده است، عبارتند از عنوان، مقدمه، اصل پيام، اختتام و امضاء.