تخلص، تا آنجا كه به غزل مربوط ميشود، نام شعري شاعر است كه اغلب در بيت آخر غزل به كار ميرود. با آنكه غزلسرايان بزرگ، تخلص خود را در اكثر غزلياتشان آوردهاند، ادبا چيزي درباره علت و ضرورت آن ننوشتهاند. از آنجا كه در بلاغت و علوم ادبي ما، بين شاعر و گوينده شعر، تمايز قايل نشدهاند، ماهيت نظري و ارزش زيباييشناختي تخلص مجهول باقي مانده است. البته اين بدان معنا نيست كه شاعران بزرگ از ماهيت و ارزش تخلص غافل بودهاند، بلكه قراين نشان ميدهد شاعران بزرگي همچون حافظ، چه در انتخاب تخلص و چه در كاربرد آن معيارهايي داشتهاند. كشف اين معيارها نه تنها ارزش و ماهيت تخلص را آشكار ميكند، بلكه به سبكشناسي شعر شاعر نيز كمك ميكند. تخلص در شعر هر شاعري علاوه بر كاركردهاي عمومي، ممكن است داراي كاركردهاي ويژه باشد. چنانكه در شعر حافظ، داراي كاركردهاي ويژه است. از مهمترين كاركردهاي تخلص در شعر حافظ، گسترش ايهام از درون شعر به بيرون شعر، يا به بيان ديگر، سرايان ايهام از شعر به شاعر است. در اين مقاله، كوشيده شده است ماهيت تخلص از طريق تحقيق در منابع مختلف بررسي شود و سپس ارزش زيباييشناختي آن با تمايز ميان گوينده شعر و شاعر، و بررسي كاربرد آن در غزليات حافظ تبيين گردد.
شرح غزلیاتی از حافظ که تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات در سال 1319 شمسی است و تحریر دکتر حسین بحرالعلومی، قسمت اول در مجله یغما سال بیستوسوم (1349) و سال بیستوچهارم (1350) انتشار یافت. سپس در مجموعه مقالات و اشعار استاد که به کوشش عنایتالله مجیدی در سال 1351 منتشر شد. این رساله شرح دو غزل خواجه است: 452 و 481 چاپ قزوینی و 443 و 472 خانلری. غزل اول در این شرح پانزده بیت و در قزوینی و خانلری چهارده بیت است و غزل دوم در قزوینی و خانلری هشت بیت و اینجا هفت بیت است. قسمت دوم در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال بیستودوم که به یاد استاد انتشار یافته و شامل غزل 218 قزوینی و 212 چاپ خانلری است.
گوته، اندیشمند و شاعر آلمانی و امرسن، شاعر ـ فیلسوف امریکایی، از جمله شاعرانی هستند که نه تنها در ادبیات ملی کشورشان، بلکه در ادبیات جهان نیز بسیار تأثیر کردهاند. وجوه مشابه فراوانی در نگرش و اندیشههای این دو شاعر به چشم میخورد که از مهمترین آنها علاقهمندی هر دو شاعر به حافظ و معرفی وی به ملتهای خود است. پژوهش حاضر، علاوه بر بررسی تأثیرپذیری گوته و امرسن از حافظ، تلاش هدفمندی را که این دو شاعر برای ایجاد اقبال ادبی حافظ در ادب غرب انجام دادهاند و چگونگی استقبال از شعر و اندیشه حافظ در ادبیات آلمان و امریکا را، براساس دیدگاه یکی از صاحبنظران ادبیات تطبیقی به نام پراور، بررسی میکند. در این پژوهش، ابتدا چگونگی آشنایی گوته با حافظ و بررسی عوامل مؤثر در ایجاد شیفتگی او نسبت به این شاعر ایرانی ارائه خواهد شد. پس از آن چگونگی آشنایی امرسن با حافظ و نهایتاً تفاوت دیدگاههای گوته و امرسن نسبت به شناخت و پذیرش حافظ در ادبیات غرب بررسی میشود. انگیزه اصلی گوته در تقلید از حافظ یافتن طرحی برای عاشقانه سرودن بود، در حالی که امرسن در جستوجوی یافتن اندیشهای بود که علاوه بر ستایش زیبایی و آرامش، جوابگوی روح آزادیخواهی و استقلال فردی و هویت ملی جامعه معاصرش نیز باشد و به همین دلیل، شعر حافظ را، هماهنگ با فرهنگ و ملیت خود، به امریکائیان معرفی کرد. حاصل تلاش این دو، موجب اقبال یافتن حافظ، در مسند اندیشه جهانی، در فرهنگ و ادب غرب شد.
واژه «نظر» در شعر حافظ بسامد بالایی دارد و در هر کاربرد آن، طیفهای معنایی متفاوتی برجسته میشود؛ زیرا حافظ با توانمندی ویژه خود، از تمام ظرفیتهای معنایی که این واژه در زبان فارسی و عربی دارد، استفاده میکند. او تعبیر شاعرانه «علم نظر» را با استفاده از همین ظرفیتهای معنایی واژه میسازد و همه افراد را در کنش نظربازی سهیم میداند. اما در میان نظربازان، نظربازی او از لونی دیگر است. نظربازی حافظ، نظربازی در حوزه شعر و خیال شاعرانه است.
يكي از نظريههاي مطرح در شاخههاي معنيشناسي، معنيشناسي شناختي است. از جمله ساختها و فرايندهاي مفهومي كه معنيشناسان شناختي به آن پرداختهاند، طرحوارههاي تصويري يا فضاهاي ذهني است. طرحوارههاي تصويري سطح اوليهتري از ساخت شناختي زيربناي استعارهاند كه امكان ارتباط ميان تجربيات فيزيكي ما را با حوزههاي شناختي پيچيدهتري فراهم ميكنند. بر اساس طرحواره حجمي تجربهاي كه انسان از وجود فيزيكي خود مبني بر اشغال بخشي از فضا دارد، درك مفهوم انتزاعي حجم را براي او امكانپذير ميسازد و انسان مظروف ظرفها و مكانهايي ميشود كه داراي حجم هستند و اين تجربه فيزيكي را به مفاهيم ديگر كه به لحاظ جوهري يا مفهومي حجم ناپذيرند، بسط ميدهد و طرحوارههايي انتزاعي از احجام فيزيكي در ذهن خود پديد ميآورد. از طريق طرحواره حجمي ميتوانيم مفاهيم انتزاعي را كه بر بودن چيزي درون چيز ديگر دلالت دارد در قالب مفاهيم و تجربههاي عرفاني مورد بررسي قرار دهيم؛ از جمله مباحثي كه در اين پژوهش بر مبناي طرحواره حجمي مورد بررسي قرار گرفتهاند، موارد مربوط به آيه نور، كلمه توحيد، اطوار دل، اقليم هشتم و شهرهاي زمردين آن و دريا است. بر اساس طرحواره حجمي، انسان به وسيله مفاهيمي كه از تجارب فيزيكي ذخيره شده در ذهن خود دارد ميتواند فضاهاي فراحسي و مفاهيم انتزاعي و بسياري از تجارب و حوادث دروني و عرفاني را تبيين كند. در اين پژوهش ابتدا معنيشناسي شناختي و طرحوارههاي تصويري به طور مختصر تعريف ميشود و سپس درباره مكانها و مفاهيم عرفاني و انتزاعي كه در بعضي از متون عرفاني؛ از جمله مثنوي معنوي بر اساس طرحواره حجمي بيان شدهاند، بحث ميشود.