مقالات شمس به عنوان اثری برجسته و مهم در تاریخ عرفان و ادبیات فارسی که ارتباط تنگاتنگی با مولوی، زندگی و آثارش دارد، با وجود این کمتر مورد توجه پژوهشگران واقع شده است. نگاشته¬هایی که به عنوان مجموعه¬ای گرانبها از مواعظ و گفتارهای سرسلسلگان طریقت مولوی از سواد به بیاض نینجامیده و به صورت مشتی یادداشت از هم گسیخته و نامنظم باقی مانده است و یکی از دلایل کمتوجهی به این کتاب، ساختار جملات از هم گسیخته و عدم انسجام ظاهری متن است. در این پژوهش سعی بر اثبات وجود انسجام متنی با تکیه بر نظریه سخنکاوی و توجه به بافت متنی (نقش و ارتباط عناصر زبانی در متن و تأثیر آن در تبلور معنا و تفهیم مطلب) است. انسجام متنی شامل روابط معنایی می¬شود که به وسیله آن، ارتباط هر قطعه از گفتار یا نوشتار می¬تواند به عنوان متن انجام وظیفه نماید. هالیدی (M.A.K Halliday) و حسن (R.Hasan) به عنوان کسانی که در ساختمان متنی و روابط بین جمله¬ای نقش کلیدی داشته¬اند؛ معتقدند که انسجام به کلیه رابطه¬هایی اطلاق می¬شود که عنصری از یک جمله را به عناصر جملات قبلی مرتبط می¬دارد. ابزارهای آفریننده انسجام متنی و روابط بین جمله¬ای به سه دسته دستوری، لغوی و پیوندی تقسیم می¬شوند. در بررسی انسجام متنی مقالات، عوامل انسجام چون انسجام دستوری متن را در دو بخش ارجاع و حذف، انسجام لغوی در دو صورت تکرار و همایش و انسجام پیوندی در چهار نوع ارتباط اضافی (Additive)، سببی (Caushre)، تقابلی «ارتباط خلاف انتظار (Adversative) » و زمانی (Temporal) مورد کنکاش قرار داده-ایم. مقالات شمس تبریزی علی رغم گسیختگی و پراکندگی ظاهری از انسجام متنی برخوردار است که این انسجام مدلول توجه به عوامل به وجود آورنده انسجام متنی تحقق می¬یابد.
آقای محمدعلی موحد مصحح کتاب مقالات شمس تبریزی درباره این کتاب چنین میگوید: غربت شمس به حدی بود که برخی از اهل علم وجود تاریخی او را یکسره منکر بودند و برخی دیگر وی را مردی عامی از زمره قلندران بی سروپا میپنداشتند که مولانا نام او را بهانه طبع آزمائی و غزل پردازی کرده است. کشف دوباره شمس مرهون توجهی است که در زمانهای اخیر به فهرست نویسی و معرفی ذخایر خطی کتابخانههای بزرگ ترکیه پیدا شد. نسخههای خطی موجود مقالات را محققینی چون ریتر و عبدالباقی گلپینارلی از زوایای کتابخانهها بیرون کشیدند و معرفی کردند و مرحوم فروزانفر نخستین محقق ایرانی بود که پس از دریافت عکسی از نسخه مقالات به ارتباط عجیب مطالب آن با مثنوی مولانا اشاره کرد. این مقالات یادگار گرانبهایی است که پس از ورود شمس به قونیه و حالاتی که او با مولانا رفته به صورت یادداشت از سخنان او بجای مانده است. فراهم آورنده این یادداشتها خود شمس نبوده است. او هیچ گاه به مقالهنویسی نپرداخت و دست به تالیف کتابی نزد. تصحیح حاضر از محمد علی موحد است بر کتاب مقالات شمس تبریزی دفتر اول. این کتاب در دی ماه سال 1391 توسط انتشارات خوارزمی تجدید چاپ شده است.
شادي يكي از حالات دروني است كه مطلوب همه انسانهاست، اما دست يافتن به آن، و درك ارزش آن آسان نيست. شمس تبريزي، مراد و محبوب مولانا يكي از معدود عرفايي است كه شادي را بسيار ستوده است و درباره علل و انگيزههاي آن، مطالب ارزشمندي در گفتههاي او آمده است. تاثير فراوان آموزههاي شمس تبريزي در افكار مولوي و نقش مولوي در سنت شعر عارفانه فارسي ايجاب ميكرد كه اين موضوع به طور مستقل كاويده شود. علاوه بر اين، درك مباني فكري شمس درباره شادي ميتواند به درك جايگاه اين موضوع در متون عرفاني كمك كند. در اين پژوهش به بررسي ديدگاههاي شمس تبريزي در مورد شادي و خوشدلي و همچنين انگيزههاي شادي در تفکر و انديشه او با روش تحليل محتوا پرداخته ميشود. روح، محبت، سماع، نماز، تصور بهشت، اميد و حتي مرگ از عواملي هستند كه به عقيده شمس، موجب شادي ميشوند. علاوه بر اين، شادي و خوشدلي افراد يكسان نيست، بلكه در اين عالم هر كسي به چيزي شاد است و شادي گونههاي مختلف دارد.
استاد محمدرضا شفيعي کدکني، محقق، منتقد و پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي، از شاعران موفق و صاحب سبک نسل دوم شعر نيمايي به حساب ميآيد. او تاکنون با انتشار 12 دفتر شعري که در قالب دو مجموعه آيينهاي براي صداها و هزاره دوم آهوي کوهي به چاپ رسانده، برگي از دفتر قطور شعر معاصر را به خود اختصاص داده است. اين پژوهش ميزان اثرپذيري اشعار شفيعي را از آثار قدما مورد بررسي قرار داده است. برخي از منتقدان معتقدند که شفيعي بيشتر شعرساز ماهري است تا يک شاعر، چراکه اشعار او از مضامين، ترکيبات، واژگان و صورخيال تکراري و قدمايي پر است. يافتههاي تحقيق بيانگر اين واقعيت است که هرچند رگههاي ژرفي از سرودههاي بزرگاني چون حافظ، مولانا، سعدي، رودکي و ... و نيز نشانههايي از شعر شاعران معاصر همانند اخوان ثالث، شاملو و ... در اشعار او ديده ميشود، اما خلاقيت شفيعي در اين بين نقشي مضاعف عمل کرده، چنان که او را از ورطه تقليد صرف رهانيده است و اين انتقاد جز در مواردي نادر بر قامت اشعار او راست نميآيد.
متناقضنما يا پارادوكس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشناييزدايي و برجستگي كلام ميشود. اين شگرد ادبي از ديرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پيشينه آن در ادبيات كلاسيك فارسي و نيز با آشنايي و توجه به ادبيات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسين شعر خود از متناقضنمايي براي برجستهسازي و ايجاد ابهام هنري كه جلب توجه مخاطب را در پي دارد، استفاده ي زيادي ميكند فروغ اين شگرد شعري را براي اهدافي هم چون معناگريزي، ايجاد بار عاطفي، بيان طنز، ريشخند و ... به كار ميگيرد. اين شيوه تاثير زيادي بر خواننده دارد و زيبايي خاصي را ميآفريند. در اين مقاله متناقضنمايي در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسي قرار گرفته است: 1) بافت زباني كه بيشتر باعث اختلال در زبان ميشود، 2) بافت موقعيت كه علاوه بر زبان، باعث آشناييزدايي در معنا و پيش فرضهاي قراردادي ذهن جمعي ميشود. نمونههايي از شعر فروغ كه با اين شيوه بياني به كار رفته، آورده شده است. اين جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگريزي و ايجاد ابهام نشانگر يكي از وجوه زيبايي شعر اوست.