فقر و غنا در ادبیات ایران و به خصوص در آثار عرفانی، سابقهای کهن و جایگاهی والا دارد. «فقر» در لغت به معنای درویشی و نداری و «غنا»، نقطه مقابل آن و به معنی توانگری، بینیازی و دولتمندی است. از دیدگاه هجویری و خواجه عبدالله انصاری، غنا در معنی توانگری و دولتمندی حقیقی، خاصّ حق است و غنای خاصّ خلق، غنای دل، در معنای توانگری قلب است. توانگری قلب مقامی است که بنده در آن، خود را از همه جهان و جهانیان بی نیاز میداند و چون حقّ را یافته، التفاتی به ماسوی الله نمیکند. از سوی دیگر فقر نیز در معنای درویشی، همانا نیازمندی به خدای ـ تعالی ـ است. درویش در این نیازمندی به هیچ سببی از اسباب دنیایی تعلّق خاطر ندارد. وی با رسیدن به مرتبه حقیقت فقر یعنی از دنیا برهنه گردیدن و به فنا فی الله رسیدن، به توانگری راستین یعنی ایمن بودن به خدای ـ تعالی ـ میرسد. در این مقاله با استناد به سخنان بزرگان طریقت، غنای دل، یافتِ ولی نعمت و نفی نعمت، و فقر، نفی اسباب و اثبات مسبب ـ قادر متعال ـ است. بنابراین این مقاله با تفسیر و توضیح فقر و غنا و مراتب آن، کوششی است برای اثبات آنکه این دو واژه مرادف یکدیگر و گویای دو مقام و درجه در عرفان با یک معنا و مفهوم مشترک از دیدگاه عرفانی است.
«صلاح عبدالصبور» از شاعران نامدار مصر است. در اين مقاله سعي شده است زندگي، اشعار و افكار اجتماعي وي به اختصار بررسي شود. در اين نوشتار اثار او را مرجع قرار دادهايم و براي هر كدام از ديدگاههاي شاعر شاهدي از شعر و آثارش ارايه شده است هر چند به برخي كتب منتقدان عرب نيز نظر داشتهايم.
پیوند بسیار کهن ملتهای عرب و ایران باعث شده که زبان فرهنگ و ادبیات عرب و فارسی در تعامل گسترده با یکدیگر قرار گیرند و در عرصههای فرهنگی به ویژه فرهنگ عامه نمود یافته است. تلاشهایی که در زمینه ادبیات تطبیقی صورت گرفته بسیار ناچیز است. از اینرو با بررسی مضمون فقر در اشعار معروف رصافی و پروین اعتصامی پژوهشهایی تطبیقی در ادبیات عربی و فارسی صورت گرفته است. رصافی به دلیل آگاهی به مسائل جامعه به ویژه فقر توجه خاصی نشان داده و حاکمان جامعه عامل را عامل فقر میداند و همچنین پروین اعتصامی نیز سهلانگاری حاکمان را باعث پیدایش فقر جامعه میداند. اما به خاطر زن بودنش کمتر مورد پذیرش جامعه قرار گرفته اما مانند رصافی یتیمان، بیوهزنان و مستمندان جامعه را مورد ترحم قرار میدهد.
توکّل اصطلاح دینی، اخلاقی و عرفانی است؛ در لغت به معنای اعتمادکردن، تکیهکردن، اعتمادنمودن بر کسی و اعتراف کردن بر عجز خود است. (لغت نامه دهخدا: ذیل لغت) خواجه عبدالله انصاری از عرفای مشهور قرن پنجم هجری، از مفاهیمی مانند لجا، تفویض و تسلیم در کنار توکّل نام برده است. وی مقام توکّل و تفویض را کار خود به حقّ سپردن معنا کرده است. و سپس مقام لجا و تسلیم را بر توکّل و تفویض برتری بخشیده و آن را سپردن خویشتن به حقّ دانسته است؛ یعنی تسلیم هر آنچه میان بنده و خداوندا از اعتقاد، خدمت (بندگی) و حقیقت است. سنایی نیز در باب اول حدیقه الحقیقه، این دیدگاه را در مقام توکل در دو"حکایت فی توکّل العجوز "، "حکایت التمثیل فی الذی هو یطعمنی و یسقینی" به تصویر کشیده است. هم چنین انصاری با بیان درجات توکّل و نامگذاری آن به این نکته مهم اشاره دارد که یقین به قسمت غیر از رضا به قسمت است؛ و عمیق ترین آرامش ناشی از رضایت به خدا و قضای وی را سنایی در داستان "حاتم و زن" وی در ذیل حکایت "فی توکل العجوز" آورده است. خواجه عبدالله انصاری نهایت کار خود را متوکّل را به توکّل حقیقتی میداند که همانا پیوند مقام توکّل با حال و مقام رضاست.
شرح و تفسير مثنوي جلالالدين محمد مولوي سابقهاي ديرين دارد، اما نکته حائز اهميت در شيوه شرح اين تفاسير، گرايش عرفاني آنها در توضيح محتوايي ابيات است. در شيوه تفسيري که براي تحليل يکي از مشکلات مثنوي در اين مقاله به کار گرفته شده است، کوشيدهايم تا حوزه معاني ابيات را از ميان مباحث برون متني نظير مباحث و مسائل عرفاني، به الفاظ آن محدود و مدلل سازيم. در اين شيوه، مبناي معنايابي در شعر توجه به صنايع ادبي و آرايههاي زباني آن است. اين شيوه را براي به چالشکشيدن اين پيش فرض رايج در ميان مثنوي پژوهان که لفظ و صورت در برابر انديشه بلند مولانا بیاعتبار و بيارزش است، «شرح صوري» ناميدهايم. در اين شيوه بيش از هر چيز زبان مثنوي و شاعرانگي مولانا معيار شرح و توضيح ابيات قرار ميگيرد؛ معياري که در فهم بهتر عرفان مولانا نيز ميتواند تاثير بسزائي داشته باشد.