ژود استفان در 1930 متولد شد. قبل از اینکه استاد ادبیات کلاسیک شود در رشتههای حقوق، فلسفه و ادبیات تحصیل کرد. از 1954 دست به نگارش زد ولی آثارش از سال 1965 به بعد منتشر شدند. تلاش میکند تا به اشعار تغزلی طراوت و تازگی ببخشد ولی این آثار گاه اروتیک و دلگزا از آب درمیآیند. زبان او تحریکآمیز، مصنوعی و خشن به نظر میرسد. از یک سو از فرمهای موجود معاصر استفاده میکند و از سویی با ویرانسازی ساختار قدیم شعر، رابطهای جدید بین عروض و گرامر به وجود میآورد؛ به این ترتیب آمیزهای از سبک قدیم و مدرن در آثارش آشکار میشود. تمهای غالب در آثار او «دلواپسی»، «تنهایی»، «مرگ» و جستجو برای «فراموش نشدن» است.
اگر رسالت شعر بیدارکردن ما می بود، هرآینه میبایست از سالها پیش بیدار شده باشیم. تنی چند بیدار شدهاند، نباید منکر این امر بود. اما اکنون موضوع این است که همه مردم – بیدرنگ – بیدار شوند، اگرچه خطر نابودشدنشان در میان باشد… بیشک، انسان هرگز از میان نخواهد رفت، اما فرهنگ، تمدن و طرز زندگی از میان خواهد رفت. و هنگامی که این مردگان بیدار شوند، چونانکه باید این واقعه رخ دهد، شعر موضوع و جوهر زندگی خواهد شد. این کتاب نوشته هنری میلر درباره آرتور رمبو شاعر فرانسوی است که او را بنیانگذار شعر مدرن میدانند.
آلفونس لوئی دولامارتین در 21 اکتبر 1790 در شهر ماکون به دنیا آمد. در سال 1801 که تازه به سن یازدهسالگی رسیده بود، برای تحصیل به شهر لیون رفت. دو سال بعد از آنجا به آموزشگاه شبانهروزی «بله» رفت و تا سال 1808 در آنجا به تحصیل پرداخت. تحصیلات او در این دوره چندساله وسیع و درخشان بود و در این ضمن وی علوم ادبی عصر خود را فراگرفت و توانست با آثار بزرگان گذشته ادب آشنا شود. شاید نتوان کلمهای یافت که بهدرستی شخصیت و مقام ادبی او را توصیف کند. لامارتین کسی است که قیود و قواعد شعری زمان قدیم را یکباره کنار گذاشته و جز روح خود هیچ چیز را مورد اعتماد نشمرده است. نغماتی که از سینه او بیرون میآید، به هیچوجه صورت شعری را که برای «شعر بودن» سروده شده ندارد، فقط نالههایی است که وی در شرح آلام و مشقات روحی از دل برمیآورد. هیچکسی نمیتواند در سرتاسر قطعات او یک شعر بیابد که از روی تصنع و قید سروده شده باشد و همین وجه امتیاز او از غالب شعرای قبل و بعد از اوست. به همین جهت در تاریخ ادبیات فرانسه مینویسند: «لامارتین شاعر نیست، خود شعر است». در این کتاب بخشی از زیباترین قطعات اشعار این شاعر فرانسوی انتخاب و ترجمه شده است.
موریس مترلنک که پیشتر او را با تلفظ «متراینک» و بیشتر با نمایشنامههای «پرنده آبی» و «شاهدخت مالن» و آثار دیگری چون «هوش گلها» و «زندگی موریانهها» شناختهایم، نامدارترین شاعر بلژیک است که در ایران شاید کمتر از این منظر به او توجه شده. این شاعر سمبولیست در سال 1911 جایزه ادبی نوبل را کسب کرد و از اعضای فرهنگستان سلطنتی بلژیک بود. تابعیت کشور فرانسه را نپذیرفت و از عضویت در فرهنگستان فرانسه نیز چشمپوشی کرد. مترلنک شاعر و البته نمایشنامهنویس و مقاله نگار، در ادبیات آلمان و اتریش تأثیری عمیق و شایسته داشت. ارینر ماریا ریلکه، هوفمانشتال، روبرت موزیل و تعدادی دیگر از جمله کسانی بودند که شعر او را محصول آفرینش فرمی تازه در بیان و احساس تلقی کردند. فرمی که تا حدودی قیود گذشته را نفی میکرد و ضمن گرایش به رمز و راز و منطق گریزی، به روح آزادی میبخشید.