در این تحقیق به مقایسه دو مفهوم اساسی قیامت و معاد در عرفان اسلامی و هندو پرداختهایم و کوشیدهایم وحدت دید این دو بینش را درباره مفاهیم مذکور نشان دهیم. پیش از آنکه به اصل مطلب بپردازیم ضروری است سخنی چند درباره نحوه برداشت و روشی که در این مطالعه برگزیدهایم بگوییم، زیرا نخستین مسألهای که در یک چنین تحقیقی به چشم میخورد، اینست که چگونه میتوان مفاهیم عرفانی جهانبینیهای مختلف را که بظاهر هیچ وجه اشتراکی با هم نارند، مقایسه کرد؟
حاج میرزاحسن اصفهانی، ملقب به صفی علیشاه از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری و از جمله فضلا و علما و بزرگان عرفاء سلسله نعمتاللهی بود. وی که شاعری توانا و عارفی مطلع بود، نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی، قطب سلسله نعمت اللهی محسوب میشد، اما پس از اینکه به نمایندگی از وی به تهران مهاجرت کرد و مدتی در این شهر اقامت نمود، خود رأساً ادعای قطبیت کرد و سلسله صفی علیشاهی را بنیان نهاد... سوگند خورده ایم بموی تو بارها تا بگذریم در غمت از اختیارها گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار زان بیخبر که داده بیاد او قرارها داند کسی که روزش از آنطره گشته شام بر عاشقان گذشته چسان روزگارها
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
کتاب داریوش شایگان بازنمودی شایان توجه از سیر و سلوک هانری کربن است. در مسیر این سیر و سلوک روشنگرانه و فلسفی و معنوی، وی به تجزیه و تحلیل آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی میپردازد، و مکانهای اصلی و ارتباط آنها را با هم نشان میدهد. ارزش این اثر در دقت و ظرافت طرح، تنظیم و حسن انتخاب متون و منابع، و همچنین بیان چهار حوزهای است که در یک نقطه به هم میپیوندند.
علت اینکه ما بجای علم با آگاهی کلمه بینش را بکار میبریم، اینست که در کلمه بینش شاید نوعی دید و شناخت بیواسطه و حضوری مستتر باشد، زیرا شناخت اساطیری چنانکه بعد معلوم خواهد شد علمی است به غایت مرموز و حتی میتوان گفت سحرآمیز. هیچیک از مقولات متعارف عقل استدلالی مانند رابطه علت و معلول، جوهر و عرض، زمان و مکان، بدانگونه که در عقل استدلالی از آنها یاد میشود، نه فقط با جهانبینی اساطیری منطبق نیست، بلکه هم چه بسا که معکوس جلوه میکند. زیر در بینش اساطیری بین افکار، اشیاء و تصاویر نوعی «همدمی سحرآمیز» هست که باعث میشود، جهان اساطیری مانند رویایی عظیم جلوه کند که در آن هر چیز ممکن است از هر چیز دیگر پدید آید و جهان مانند حبابی خیالانگیز در طرفهالعینی ظاهر شود و در لحظه بعد چون رویایی پوچ باطل گردد. از این رو جهان اساطیری شباهت عجیبی با نیروی متخیله خلاق شاعران و هنرمندان دارد، یا بهتر است بگوییم که تخیل آفریننده شاعران و هنرمندان در اصل نقش اساطیری دارد.