نوشته حاضر پنجمین و آخرین بخش از مقاله مفصلی است که به بررسی کتاب رمز کل: ادبیات و کتاب مقدس، اثر نورتروپ فرای (91ـ1912) میپردازد. فرای در این کتاب به بررسی تفصیلی کتاب مقدس حول محورهای زبان، استعاره، روایت، تفسیر و نوعشناسی پرداخته و در این کار عهدین (عهد عتیق و عهد جدید) را مبنای نمادین بخشهای دوگانه اثر خود قرار داده است. بخش اول ـ «آرایه کلمات» ـ متشکل از چهار فصل است: زبان، اسطوره، استعاره، نوعشناسی. همین فصول چهارگانه ـ این بار با ترتیب عکس ـ مطالب بخش دوم ـ «آرایه انواع» ـ را تشکیل میدهند و به این ترتیب کتاب، به قول فرای در مقدمه، «نقش آینه دوگانهای را گرفته که در خود کتاب مقدس مسیحیان وجود دارد». به عبارت دیگر، انواع یکی از عهدین نمودگارهای عهد دیگر میشود.
منظور از انتشار این مجموعه این است که برگزیده داستانها و افسانه های دلپسند ملتهای گوناگون جهان در دسترس خوانندگان ایرانی قرار گیرد. داستانها و افسانه های ملل ، آینه روح و نماینده اندیشه و بخش پر ارزشی از فرهنگ عمومی و ادبیات آنهاست. کتاب مشتمل بر دو افسانه شیرین و خواندنی درباره پیکار دلیرانه مردم سرزمین کهنسال یونان است . افسانه قوچ پشم طلایی که در آن رزم آورانی مانند هراکلس برای به دست آورن قوچ پشم طلایی که مظهر خیر و برکت است از دریاهای پر خطری می گذرد. و افسانه هفت خوان هراکلس که یادآور هفت خوان رستم خودمان است ...
انجیل مسیح ترجمه ناتاله دل میسترو از نشریات سفارت واتیکان در تهران است که در سال 1350 منتشر شده است
سوررآلیسم در ایران، با پیوستن هوشنگ ایرانی به هیات تحریریه نشریه خروس جنگی (دوره دوم، شماره اول)، و بیانه سیزده مادهای انجمن هنری این نشریه، که غلامحسین غریب و حسن شیروانی دیگر امضاکنندگان آن بودند، در اردیبهشت 1330 ـ تقریبا سی سال پس از انتشار اولین بیانه سوررآلیست آندره بروتون در 1924 ـ اعلام حضور کرد. این بیانه و نشریه پشتیبان آن خروس جنگی، پیک صلح بودند، نشریاتی که، پس از گذشت یک دهه از استقرار سوسیالیسم در کشور شوراها و فرونشستن آشوبهای اجتماعی، و اقبال گروههای وسیع و پرنفوذ روشن فکران در عرصههای مختلف فرهنگ، منادی صلح و آرامش و تعهد هنری بودند. عنوان بیانیه ـ «سلاح بلبل» ـ از روحیهای پرخاشگر و بلکه سادیستی خبر میدهد، که حتی در بیانههای سیاسی متعارف نیز یافت نمیشود و گراهی است بر روانشناسی ویرانگرای آسیایی.
کوششهای موفق یا ناموفق داستاننویسان معاصر ایران در نشان دادن ابعاد چهره زن ایرانی همه از آن جهت شایان توجهاند که در ادبیات کلاسیک ما ـ همچون دیگر گشورها ـ زن به حکم موقعیت اجتماعی و به اقتضای دیدگاه متعارف و مردسالارانه نویسندگان، تقریبا هیچگاه به جد مطرح نبوده است و به ندرت میتوان نشانی از سیمای واقعی همراه با طرح مسائل خاص او را یافت. توجهی که در سالیان اخیر از سوی نویسندگان زن و مرد به ابعاد وجودی زن صورت گرفته است خود بازتاب دگرگونیهای اجتماعی و تاریخی است که به تبع آن این قشر عظیم و تاریخساز در متن فعالیتهای اجتماعی بیشتر و مشخصتری قرار گرفت. به این ترتیب، ادبیات کنونی زنان، انعکاس رویدادهایی است که بر اثر آن زنان توانستند از الگوهای سنتی و محافظهکارانهای که جامعه قرنها آنان را به پیروی از آن واداشته بود. بیش و کم کناره گیرند و تلاش کنند تا به منزلت راستین خویش دست یابند.