ارتباط ميان فلسفه و ادبيات به روزگاران بسيار دور و حداقل به زمان افلاتون فيلسوفي كه همپاي شهرت فلسفياش اديب توانايي نيز بود، باز ميگردد؛ شوپنهاور، راسل، برگسون و... از ديگر فيلسوفاني بودند كه آثارشان، به گواهي منتقدان، با بهترين آثار ادبي پهلو ميزد. چنين به نظر ميرسد كه اين انديشمندان براي بيان عقايد فلسفي خود ناگزير از به كارگيري زباني روشن بودهاند اما درباره فيلسوفان وجودي و ارتباط آنان با ادبيات و ژانرهاي ادبي، بايد به گونهاي ديگر انديشيد. در اين مقاله ابتدا كوشيده شده است تا با برجسته ساختن مواردي چون رويكرد پديدارشناسانه اين فيلسوفان، تغزلي و عاطفيبودن انديشه آنان و تلقيشان از انسان چون «هستي ـ درـ جهان» به علل درهم تنيدگي اين انديشه فلسفي با ادبيات اشاره شود و در ادامه نيز نشان داده شود كه چگونه اعتقاد به تقدم وجود بر ماهيت انساني و نقش تعيينكننده وضعيتهاي انساني در شكلگيري ماهيت انسان سبب پيوند اين انديشه با ژانرهايي چون رمان، داستان كوتاه و نمايش نامه گرديده است و باور به توانايي شعر در آشكار ساختن هستي، عامل آشتي دهنده شعر با فلسفه وجودي است.
«فلسفه آموزش و پرورش» یکی از دانشهای میانرشتهای است که با دو قلمرو «فلسفه» و «آموزش و پرورش» (یا علوم تربیتی) در ارتباط است و تحصیل آن نیز مستلزم اطلاع قبلی از مبانی و مباحث فلسفه از یک سو و دانستن مبانی دانش آموزش و پرورش از سوی دیگر است. در ایران، تا آغاز دهه 1340، فلسفه آموزش و پرورش دانش مستقلی تلقی نمیشد و تنها برخی از مباحث آن نخست در درسی به نام «اصول آموزش و پرورش»، و سپس در درسی با عنوان «فلسفه و اصول آموزش و پرورش» تدریس میشد. از این دوره به بعد و با ورود دانشآموختگان دورههای عالی علوم تربیتی از دانشگاههای آنگلوساکسون، رفتهرفته کتابهایی ـ هر چند معدود ـ با عنوان «فلسفه آموزش و پرورش» ترجمه و تألیف و منتشر شد و به موازات آن، درسی به همین نام نیز در برنامه دورههای تحصیلی تازه تأسیس شدة علوم تربیتی پدید آمد.
کتاب نرگس و زرین دهن اثر هرمان هسه نخستین بار در سال هزار و سیصد پنجاه توسط مترجم توانا سروش حبیبی به فارسی برگردانده شد با نام نرگس و زرین دهن که البته همانطور که بهتر می دانید نام اصلی کتاب نارتسیس و گلدموند است که در سال هزار و نهصد و سی توسط هسه نوشته و نشر یافت. البته می توان گفت یکی از سه اثر برتر کتاب های هرمان هسه است که بدلیل بازگو کردن روابط جنجالیترین کتابش نیز شناخته شد و در فهرست پر مخاطبترین و مشهورترین کتابهای نویسنده محسوب میشود داستان یک گردش دایره وار است و مکان روایت از یک سیکل در ماریابرون شروع و پس از گذر از چند مکان چون روستا، دشت و قصر و صحرا و شهرها و در اخر بازگشت به همان مبدا. و نکته جالبی که نه در این اثر بلکه در کلیه آثار هرمان هسه تکرار میشود ساختار خاص و تکنیکی نویسنده براساس 2 قطبی بودن ساختار است و رو ح و جسم آدمی در سیر داستان در این اختلاف قطب سرگردان می نماید و آدمی را متفکرانه به شرح ماجرا گوش بزنگ می نماید و حقیقتا با دیدی فیلسوفانه به روایت و شرح و توصیف می پردازد.
تعداد آثاری که به بررسی تاریخ ادبیات معاصر پرداختهاند (تاریخ تحلیلی شعر نو، چشمانداز شعر معاصر ایران، از صبا تا نیما و ...) اگر فراوان نباشند، اندک نیز نیستند اما در این میان با چراغ و آینه شفیعی کدکنی چه به دلیل نام و اعتبارِ نویسنده آن و چه به دلیل تز و فرضیه تازه آن کتابی است از لونی دیگر؛ فرضیهای که تمام تحولات شعر مدرن فارسی را تابعی از متغیّر ترجمه شعر و ادبیات اروپایی میداند. با چراغ و آینه با معرفی جنبههای ادبی شخصیتهایی چون وثوق الدوله و معرفی بسیاری از سرچشمههای الهام شاعران معاصر و .... کتابی سودمند و قابل اعتناست. با این حال انتقاداتی نیز بر آن وارد است. از جمله: اختصار و جاافتادگی مطالب، لغزش در تعریف مفاهیم نظری |فلسفی، فقر تاریخیّت و تأکید بسیار بر نقش ترجمه در پیدایش ادبیات و شعر معاصر. اما انتقاد اصلی به فرضیه و تز کتاب بازمیگردد، زیرا پیش و بیش از ترجمه، بیاعتباری گفتمان سنتی بود که زمینه را برای شکلگیری شعر معاصر آماده ساخت و در این میان ترجمه تنها نقشی تثبیت گر (و نه بدعتگذار) داشت.
ميخائيل باختين از آن دست متفکراني است که هرچند در زمان حياتش شهرت چنداني نيافت، هرچه از خاموشياش ميگذرد، او و نظريه «منطق گفت وگويي اش» با اقبال فراوان و روزافزوني روبه رو ميشود، تا آنجا که برخي او را بزرگترين نظريهپرداز ادبيات در سده بيستم ميدانند (تودروف، 1377: 7). همين غناي انديشه و همخواني نظريه او با دغدغههاي انسان معاصر سبب شده است تا مورد توجه بسيار محققان حوزههاي گوناگون و به ويژه علوم انساني قرار گيرد. محققان ايراني نيز از اين قاعده مستثنا نبوده، به باختين و آراي او روي خوش نشان دادهاند و کتابها (مانند دموکراسي گفت و گويي اثر منصور انصاري) و مقالههاي بسياري را با توجه به انديشههاي اين متفکر روسي نوشتهاند. اما متاسفانه، اين توجه به آراي باختين هميشه دقيق و درست انجام نشده است، چنان که مطالعه و بررسي برخي از آخرين مقالاتي که با الهام از آراي باختين به چاپ رسيدهاند، يعني «گفت و گومندي و چندصدايي در شعر حافظ» و «چندصدايي در رمان زنان ايران» گوياي درستي اين ادعايند. هدف مقاله حاضر نيز نقد مقالات نام برده است.