لزوم پرداختن به جنبههاي نمايشي آثار ادبي غني فارسي براي استفاده در توليد فيلمهاي اقتباسي جذاب و پرمحتوا، با عنايت به پيشرفت تکنيکي سينما از يک سو، و کمبود سوژههاي جذاب و بکر از سوي ديگر، بر کسي پوشيده نيست. در اين مقاله سعي شده است با تکيه بر جايگاه و اهميت اقتباس از آثار ادبي در سينماي جهان و سابقه آن در ايران، سيرالعباد الي المعاد سنايي غزنوي به عنوان اثري واجد شرايط اقتباس بررسي و با توجه به برخي ويژگيهاي مطلوب داستانهاي سينمايي، برخي وجوه نمايشي آن تحليل و نمايانده شود. با اين توصيف، به ويژگيهاي اين اثر در ساختار يعني: نمود داستاني و روايتگونه، تصاوير بکر و بديع، ماجراهاي تصويري، به علاوه بخشهاي متمايز اما پيوسته متن که قابليت تبديل آن را به يک فيلم نامه سه پردهاي نشان ميدهد، در تطابق با يک داستان خوب سينمايي براي اقتباس اشاره شده است. در ضمن به محتواي غني و فلسفه اخلاقي اثر همراه و هم خوان با فضا و تصاوير ارائه شده در آن، به عنوان زمينهاي مناسب براي اقتباس فيلم نامهاي سينمايي و ساخت فيلمي ارزشمند توجه شده است.
ماخذ اصلی کتاب تاریخ بلعمی، تاریخ طبری است اما در حقیقت اقتباسی است از آن نه ترجمه کامل. نویسنده و مترجم آن بلعمی وزیر منصوربن نوح است که به فرمان آن پادشاه از 352 هجری به ترجمه و تلخیص تاریخ طبری آغاز کرد و از منابع دیگر نیز استفاده نمود. از این کتاب نسخه های خطی متعدد در دست است و یک بار هم در هندوستان طبعی مغلوط شده است. قسمتی از این کتاب که از آغاز تا اسلام را در برمیگیرد توسط وزارت فرهنگ و به تصحیح ملک الشعرای بهار و محمد پروین گنابادی در سال 1341 چاپ شده قسمتی دیگر که مربوط به حوادث سالهای 15 تا 132 هجری است بوسیله بنیاد فرهنگ ایران از روی نسخه محفوظ در آستان قدس رضوی در سال 1344 چاپ عکسی شده است.
فرهنگ واژه های سینمایی حاصل زحمات یکی از بهترین و مؤثرترین نویسندگان سینمایی ایران زمین یعنی پرویز دوایی است. دوایی که بخش مهمی از دستاوردهای نوشتاری او در عرصه سینما را ترجمه و تألیف کتاب های تخصصی نظیر همین کتاب و یا کتاب معروف «سینما به روایت هیچکاک» تشکیل می دهد، اکنون سالهای زیادی است که بر اثر «اغفال» برخی منتقدان سینما این دسته از تألیفاتش را کنار گذاشته و به سمت و سوی خاطره نویسی مکرر رفته است! چیزی که در کتاب «باغ» و حتی «بازگشت یکه سوار» جذاب و خواندنی بود، اما بر اثر تکرار مکررات در کتاب های بعدی و آخرین اش «امشب در سینما ستاره» به ملال انجامیده است. با این همه هنوز دوایی نویسنده ای مغتنم برای ادبیات سینمایی ایران است. چاپ نخست این کتاب در سال 1364 انجام شد و گویا در سال های گذشته هم تجدید چاپ شده است، با این حال هنوز از پس گذشت نزدیک به ربع قرن هنوز هیچ فرهنگ سینمایی فارسی دیگری نتوانسته به پای جذابیت این کتاب برسد. همان طور که از عنوان کتاب پیداست اصطلاحات فنی، هنری، سبک ها، مکاتب و انواع فیلم در این فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته اند. دوایی چیزی را برای این کتاب کم نگذاشته و بسیاری مدخل های آن مثل فیلم های گانگستری، فیلم سیاه، فیلم موزیکال، موسیقی متن، وسترن، فیلم سیاه، هالیوود، و... نشان از شیدایی مؤلف به تاریخ سینما دارد. صفحه آرایی جمال امید در زمان خودش بسیار خوب بوده است.
قصيده در تمام ادوار شعر فارسي ساختاري يک نواخت و تقليدي داشته است و همين ويژگي نقش مهمي در ضعف محور عمودي اين قالب شعري داشته و باعث شده است تا تخيل شاعر همواره در يک جهت سير کند و زنجيرهاي از تصاوير تکراري و از پيش تعيين شده را تداعي نمايد. اما شگردهاي ناصرخسرو (394-481 ﻫ.ﻕ.) براي به کارگيري تصاوير در محور عمودي قصيده هنجارشکنانه است؛ طرحهايي که او از ساختمان قصيده ارائه کرده متنوع و در عين حال بينظير است. در اين مقاله، مجموع قصايد ناصرخسرو با اشعار سه تن از معروفترين هم عصرانش يعني عنصري (؟- 431 ﻫ.ﻕ.)، فرخي (؟- 429 ﻫ.ﻕ.) و منوچهري (؟- 432 ﻫ.ﻕ.)، از لحاظ ساختمان مورد مقايسه قرار ميگيرد و در نهايت ويژگيهايي مانند توصيف مفصل، تمثيل، تشخيص، تکرار واژههاي محوري در طول قصيده و پيوستگي ابيات به واسطه حروف ربط که از مهمترين عوامل موثر در استحکام محور عمودي قصايد ناصرخسرو است و در شعر معاصران وي کمتر به کار رفته، تبيين شده است. با توجه به گرايش شاعران مداح به مخاطب و گرايش ناصرخسرو به آرمانهاي خود، ساختمان قصايد وي متاثر از عواطف و احساسات شخصي و مذهبي اوست. بر همين اساس، ناصرخسرو متناسب با عواطف شخصي، در محور عمودي ساختمان قصيده به نوآوريهايي همچون شروع کردن قصيده با سوال از مخاطب و يا مورد خطاب قرار دادن او، حضور شاعر در پايان اکثر قصايد، فراواني قصايد فاقد تشبيب و شريطه و نيز استفاده از تخلص شاعري در پايان قصايد دست زده است.
زندگي و سرگذشت پيامبران به عنوان انسانهايي کامل و داراي شخصيت آسماني و سيره انساني در اکثر متون ادب فارسي انعکاس يافته و يکي از غنيترين منابع الهام در شکلگيري آثار هنري و ادبي، همواره سرچشمه مضمون آفريني و تصويرسازي شاعران و نويسندگان در ادب فارسي بوده است. آنچه در اين مقاله به آن پرداخته ميشود، تحليل سرگذشت پيامبران در قصايد خاقاني است. شاعر شروان براي طرح هنرمندانه اشعارش از سرگذشت هفده پيامبر بهره برده که جلوههاي زندگي حضرت رسول اکرم (ص)، بالاترين کاربرد را در ميان هفده پيامبر به خود اختصاص داده است. خاقاني با استفاده از داستان پيامبران، گاه تنها در پي ذکر گوشههاي از زندگي آنان در قالب شعر است؛ اما در بسياري از مواقع، وي سرگذشت انبيا را وسيلهاي براي طرح موضوعهاي مختلف ميکند. شاعر با دستمايه قراردادن داستان انبيا در پي طرح موضوعهاي متنوعي است که در اين ميان، مدح، نخستين رتبه را دارد. اين رويکرد خاقاني بر تعلق خاطر شاعر به ممدوحان و دستگاه قدرت، ناظر است. شاعر شروان براي رسيدن به مقصود خويش از شيوههاي بلاغي گوناگوني مانند تشبيه و اغراق بهره جسته است. وي با اين شگردها، کوشيده است توصيفهايي دقيق و روشن از موضوعهاي شعريش ارائه کند.