فرانتس فانون (1925 ـ 1961) نویسنده و پزشک مارتینیکی و منتقد برجسته اجتماعی و ادبی که در نبرد آزادیبخش الجزایر نقشی فعال داشت، تمامی ادبیات «خلقهای استعمارشده» چون خطی مستقیم میدید که از تحلیل رفتن تا نبرد برای آزادی و از سازش تا اعتراض کسترده است. او نظراتش را بدین تفصیل بیان میکند: «اگر بخواهیم ویژگیهای مراحل گوناگون این تحول را از خلال آثار نویسندگان استعمار شده به دست دهیم، باید پرده گستردهای را مجسم کنیم که در سه مرحله در مقابل دیدگانمام باز میشود. در مرحله نخست، نویسنده استعمار شده در مییابد که در فرهنگ اشغالگر تحلیل رفته است. آثارش یکسره با معیارهای کشور استعمارگر همسان است. اروپا سرچشمه الهام است و آثار او نیز به راحتی در زمره یکی از جنبشهای مشخص ادبیات کشور استعمارگر درمیآید. این مرحله، دوره تحلیل رفتگی کامل است. در ادبیات این دوره هم سمبولیست میبینیم و هم سوررئالیست و پارنامین.
این کتاب بر آن است تا به شیوهای تحقیقی و مستند به منابع و مدارک مربوط، نشان دهد اولا فرهنگ و شعر و ادب فارسی، در ورای اشارات و تلمیحات و رموز و مظاهر گوناگون، بر چه پشتوانه سرشاری از اندیشه و ادراک تکیه دارد، دوم اینکه روشن کند درک ابعاد هنری و غنای فرهنگی آن بدون اطلاع از این اشارات و کنایهها و اسرار و رموز ممکن نیست. بسیاری از علاقمندان به ادبیات هنگام مطالعه داستان و شعر با شخصیتها، روایتها و مکانهایی که در اثر آمده آشنا نیستند؛ به همین دلیل شاید نتوانند به لایههای عمیقتری از درک داستان دست پیدا کنند. بنابراین مطالعه آثاری همچون این کتاب میتواند روایات نهفته و اصطلاحات ناشناخته را به مخاطب بشناشاند. کتاب به شکل الفبایی طراحی شده و هر توضیح و مرجع موردنیازی به صورت مدخل ارائه شده است. در هر مدخل، مثالهایی از اشعار و متون ادبی ارائه شده تا درک موضوع راحتتر و شیرینتر شود.
قاره ی سیاه، ادبیات منحصر به فرد خود را دارد. آفریقایی ها بر طبق سنت ها و فرهنگ خود، تفاوت عمده ای میان هنر و تعلیم قائل نیستند. نویسندگان آفریقایی به جای نوشتن یا خواندن برای خلق زیبایی، از ادبیات شفاهی بی نظیر مردم خود بهره گرفته و از زیبایی به منظور انتقال اطلاعات و حقایق مهم به جامعه بهره می گیرند. به خاطر تاریخ پر فراز و نشیب این قاره، ادبیات پسا استعماری بسیار در آفریقا مورد توجه بوده است. ادبیات داستانی آفریقا در شرایط مفهومی و ساختاری متناقضی متولد شد. «تناقضها» همچون سایر مفاهیم میتوانند کارکردی دو یا چندگانه داشته باشند و همچنانکه ممکن است تاثیراتی مخرب برجای گذارند، از تاثیراتی سازنده نیز برخوردار باشند. در حالیکه داستان نویسی مدرن در غرب به دنبال رواج اندیشههای فردگرایی پدیدار شد و داستانهای مدرن، روایتگر زندگی خصوصی و روزمره ی افراد گمنامی شدند که از خلال روابط اجتماعی میکوشیدند تا به آرمانها و آرزوهای کاملا" شخصی، روزمره و دنیوی خودشان دسترسی پیدا کنند، ادبیات مدرن آفریقا در شرایطی متفاوت متولد شد. اگر داستاننویسی مدرن غربی بیانگر پدیداری خودآگاهی فردی است، داستان نویسی مدرن آفریقا در شرایط ظهور خودآگاهی جمعی پدیدار شد و علت آن نیز چیزی جز حضور دولتهای استعمارگر در این کشورها نبود. یعنی بهطور دقیق همان چیزی که این نویسندگان در اعتراض به حضور آنها، به خلق آثار خود پرداختند. حضور کشورهای استعمارگر، اگرچه برای مردمان ساکن کشورهای آفریقایی همچون هر کشوری دیگر که حضور استعمارگران را تجربه کردهاند ناراحت کننده بوده است، اما به مثابه یک عامل وحدت بخش به همبستگی مردم این کشورها منجر شد و در فقدان عوامل وحدتبخشی همچون یک دین فراگیر و یا یک زبان ملی که همگی بدان صحبت نمایند، نقش انسجام و وحدتبخشی میان مردم کشورهای آفریقایی را ایفاء کرد.