از مقایسه دیباچه شاهنامه با متون زرتشتی چنین بر میآید که فردوسی با اندیشه و فلسفه ایرانی آشنا بوده است. بسیاری از عبارتها، صفات و ویژگیهای به کار رفته درباره خداوند به یکسان در مقدمه شاهنامه و متون زرتشتی دیده میشود، البته تمایزهایی نیز از این نظر بین این دو وجود دارد. این مشابهتها و تمایزها در مقاله حاضر در دو بخش جداگانه معرفی و بررسی شده است.
یکی از مهمترین مباحث تاریخ، مسئله تمدن است؛ یعنی تحولات عمومی بشر به طرف تکامل فکری که انسان را از بربریت به سوی تمدن سوق داده است و بررسی اوضاع و احوال اقوام و ملل که در این تکامل فکری بشری رل مؤثری بازی کردهاند. در این کتاب به تاریخ تمدن پرداخته شده و مباحثی چون تمدن و مفهوم آن، آغاز آفرینش، نژادهای انسانی، ایجاد و پخش تمدن در جهان، پیدایش نژاد سامی، تمدنهای قدیم هند و چین، تمدن قوم یهود و ..... بررسی شده است.
در این کتاب، به جای واژه اوستا از واژه آویستا استفاده شده است. انگیزه این کار به باور نویسنده آن است که واژه اوستا به معنی بیدانشی است و درخور کتاب دینی زرتشت نمیباشد که نمودار فرهنگ و دانش است؛ ولی واژه آویستا به معنی دانش یا دانستنی است و نمودار آن چنان کتابی است که بر پایه فرهنگ و دانش باشد. در این کتاب در هجده گفتار درباره دین باستانی ایرانیان و آموزههای آنها مطالبی ارائه شده است؛ برخی از عناوین کتاب عبارتند از: پیشینه خداپرستی ایرانیان، پرستش گروه پروردگاران، راه زرتشت، اهورامزدا، گردش زمین، کشتن اسب و گاو و گوسفند، فرشته نفرین، پناه جستن زرتشت و .... .
یکی از بزرگترین شاعران هنرمند و خردورز قرن سیزدهم هجری، میرزا سید رضی است که به گواهی تذکرهها، «تحصیل مراتب کمالیه نموده و مقدمات علمیه را آموخته» و بر متفرعات علوم و ریاضی و رمل و اعداد، احاطه کامل داشته، نوشتههای یونانی، عبری و سریانی را هم میشناخته و خطوط نستعلیق و شکسته و نسخ را به زیبایی رقم میزده است. در انواع قالبهای ادبی، شعر گفته: بهویژه در رباعی که آن را شیرینتر از سایر اشعار میسروده است. از وی قصاید و غزلیات و قطعههای فراوانی در دست است که نشانه تفکر عارفانه و زاهدانه اوست. محتوای اشعار او بیشتر در مدح ائمه اطهار(ع)، مولای متقیان علی(ع) و منقبت بزرگان دین است.
خودشیفتگی (Narcissism) نشانه خودخواهی و خودمحوری نیست، بلکه دلالت بر وضع فکری و برداشت خودانگیخته انسانی دارد که در آن، شخص خودش را به جای دیگری هدف عشق قرار میدهد. بسیاری از هنرمندان، شاعران و نویسندگان از برتری هنری خود در برابر دیگران دفاع کرده؛ این موضوع در اشعار و آثار بازمانده از دورههای اولیه رواج و گسترش زبان و ادبی پارسی تا قرن هشتم شدت بیشتری دارد. اکثر شاعران به مفاخر و ستایش از خود پرداخته و جلوههای گوناگون این هنر را به نمایش گذاشتهاند، اما هیچ شاعری به اندازه خاقانی در این گونه دعویها تند نرفته است. وی در اشعار خویش مکرر به خودستایی پرداخته و بر قدما و معاصران طعنه زده، خود را برتر از آنان شمرده و دیگر شاعران را ریزهخوار خوان معانی و عطسه خود دانسته است. هنگامی که اثری از دیدگاههای گوناگون مورد ستایش قرار میگیرد؛ این اثر حتماً تعالیم خاصی دارد که مقبول همگان واقع میشود و اگر مفاخره و ستایشی هم باشد در خور آن شاعر است که میتوان حافظ، غزلسرای بزرگ فارسی را مثال زد. حافظ در اکثر غزلیات به ویژه در بیت آخر و تخلص، سخنان خود را بالاتر از دیگران میداند ولی در این دعوی صادق است و شایسته خودستایی زیرا که قبول خاطر و لطف سخن او خداداد است.