تمایز مهمترین مؤلفه مدرنیته است که بزرگان علوم اجتماعی از امیل دورکیم گرفته تا پییر بوردیو بر آن تأکید کردهاند. بر مبنای این رویکردهای نظری میتوان جهان کودکان را با توجه به تأخر تکوین عینی و ذهنی آن به منزله یک میدان اجتماعی متمایز به شمار آورد. بر این اساس میدان کودکی سرزمین تازه استقلالیافتهای است که متأسفانه میدانهای اجتماعی دیگر، به ویژه سرزمین بزرگسالی به قلمرو آن تعرض میکنند و میکوشند آن را تحت الحمایه خود قرار دهند. برای ممانعت از این واقعه باید نسبت به قانون اساسی سرزمین کودکی و قواعد عملکرد این میدان آگاهی یافت. انسانشناسی کودکی یکی از مهمترین رشتههایی است که میتواند به شناخت این قواعد راهنما یاری دهد تا در پرتو آنها منطق متفاوت کنش کودکان بهتر دریافت شود. شاید مهمترین قاعده این سرزمین، تمایزنایافتگی آن باشد به گونهای که جلوههایش را در تمایزنایافتگی جنسیتی، طبقاتی، قومیتی، ملیتی و حتی زیباییشناختی میتوان مشاهده کرد. همه این تمایزات در یک کلام، حاصل اجتماعیشدن کودکان است که با سرپرستی بزرگسالان و آموزههای آنها تحقق مییابد، وگرنه در بازی آزادانه کودکان با هم، نشانی از این تمایزات دیده نمیشود. ادبیات کودک یکی از شاهراههای مهم اجتماعیکردن کودکان به شمار میرود که متأسفانه به دلیل بیخبری نویسندگان بزرگسال از قواعد عمل در جهان کودکی، به ابزار نرم سرکوب کودکان تبدیل شده است. در این جستار میکوشیم برای نمونه چند متن برگزیده از ادبیات کودک مانند جوجه اردک زشت، اثر هانس کریستین آندرسن و ماهی سیاه کوچولو، اثر صمد بهرنگی را تحلیل نماییم تا زیرساخت تمایزگرایانه آنها آشکار گردد. این تمایزات به هر روی ریشه در ایدئولوژی روشنگری و مدرنیته دارد. نتیجه این است که کودکان این تمایزات را به شکل دیگری درمییابند و قرائت آنها از داستانهای کودکان متفاوت از نویسندگان این آثار است و حتی ترجیح زیباییشناختی آنها با اولویت نمایندگان ادبیات کودک همخوانی ندارد.
پس از گذشت حدودا چهل سال از عمر سینمای ایران به جهت بالا بردنبار عاطفی فیلم و به ویژه در مضامین خانوادگی و ملودرامهای وطنی، در سالهای دهه چهل، کودکان نیز گهگاه در فیلمهای فارسی حضور پیدا می کنند. اما این حضور به تنهایی نمی تواند سرآغاز فیلم کودک در تاریخ سینمای ایران باشد. چرا که سینمای کودک، ویژگیهای خاص خود را دارد و برای مخاطبان خاص خود نیز تولید می شود و فیلم های سینمایی به دلیل جامعیت و عمومی بودن شیوه بیان و پیام آن نمی تواند پاسخگوی این نیاز باشد....
نویسنده در این کتاب پس از مقدمهای درباره چرایی خواندن کتاب و مزایای خواندن آن، به بررسی و نقد داستان کوتاه «اولدوز و کلاغها» نوشته صمد بهرنگی پرداخته است. در این بخش ابتدا خلاصهای از داستان و نتیجهگیری نویسنده از این داستان آورده شده و سپس نویسنده کتاب به نقد و بررسی این داستان پرداخته است.