کتاب حاضر، روایت تطور تاریخی ایران پس از عصر صفوی است که با تکیه بر مفهوم زندگی غربزدگی، در فرهنگ شرق و غرب، نگاشته شده و این مباحث را دربردارد: مبانی فرهنگ و هنر در شرق و غرب، زمینههای روابط فرهنگی و هنری ایران و غرب، پیدایی منورالفکری سکولار و روشنفکری دینی، گفتوگویی در باب غربزدگی در مدرنیسم دینی معاصر، مبانی هنر در شرق و غرب، شعر و ادب دنیای نفسانی، غربزدگی در نقاشی سنتی ایران، از نمایش سنتی تا نمایش غربزده، و غربزدگی در موسیقی سنتی ایران. به تصریح نگارنده: “نهضتی که در دوره رنسانس به نهضت اومانیسم یا انسانمداری تعبیر شد. همانچیزی بود که در صورت آدابدانی و بشریت تجلی کرده بود اصل و مبدا جدایی تمدن غرب از تمدنهای شرقی و دینی همین نهضت بود. فرهنگ غرب پس از رنسانس، علیالخصوص قرن هجدهم به سرتاسر عالم توسعه یافت و به منزلهی تنها فرهنگ موجود زندهی عالم تلقی گردید. بدینطریق فرهنگ زندگی غربیان چون الگو و نمونهی اعمال شرقیان. تلقی شد. در ضمن فرهنگمداری غرب، اعتقاد به برتری اروپایی نیز پدید آمده است که یک نظریهی شبه علمی محسوب میشود. داروینیسم که در قلمرو زیستشناسی و تاریخ طبیعی پدید آمد، نظریهی نوید استیلای تمدن غرب بر آسیا تلقی شد. نظریهی استبداد شرقی و قبول ضعف جسمانی و فکری شرقیان نیز که از آوای مونتسکیو و منورالفکران و قبل از آنان، سیاحانی که با اصول و تفکر غربی به شرح و زندگانی اقوام شرق پرداخته بودند، داروینیسم اجتماعی صحه میگذاشت.
میرزاحسینخان سپهسالار قزوینی فرزند میرزانبی خان امیر دیوان متولد سال ۱۲۴۳ق خدمات دولتی را در وزارت خارجه آغاز کرد. در ۱۲۷۱ سرکنسول ایران در تفلیس ودر ۱۲۷۵وزیر مختار ایران در دربار عثمانی شد و لقب مشیرالدوله گرفت و در ۱۲۸۵ بمقام سفارت کبری ارتقاء جست و برای ایران و ایرانیان در دربار عثمانی آبرو و حیثیتی تحصیل کرد . در ۱۲۸۲ بوزارت عدلیه و وظائف و اوقاف منصوب گردید و در سال ۱۲۸۸ ق بصدارت ایران رسید و در قحطی معروف همان سال در نجات مردم قحطی زده خدمات ارزنده نمود. در ۱۲۸۹ قرارداد استفاده از منابع زیرزمینی و تأسیس با دکوراه آهن را باژولیوس۔ رویتر تبعه دولت انگلیس بست و همین قرارداد…. این کتاب اسنادی سیاسی است با نام "اسناد برگزیده" حاوی نامه های مهم و جالب از سپهسالار – ظل السلطان – و دبیرالملک که در سال 2535 منتشر شده است
ادبيات جهان ماندن در پردههاي پندار را دشمن بزرگ آدمي دانسته و به شيوههاي گوناگون آن را بازنمايي كرده است. ادبيات ايران از ديرباز جز پرداختن به مضاميني همچون فداكاري، عشق و آگاهي در برابر رذايلي مثل دروغ، فريب، ريا، تزوير، سالوس، توهم و خيال باطل نيز صف كشيده است. مرغابي وحشي ايبسن نيز بر چنين مضاميني استوار است. اين مقاله به همانندي «خواب» دردناك در مرغابي وحشي اشاره ميكند و آن را با «خواب خرگوشي» در ادبيات فارسي همسنگ ميداند. بحث اصلي مقاله اين است كه برآشفتن ناشيانه اين «خواب» مايه فعالشدن مكانيزم دفاعي خواب آلودگان است و اين كار فقط از كساني برميآيد كه بتوانند نظير فرزانه افسانه زندگي عطار، از خود بگذرند و شرايطي مهيا كنند كه ديگران حتي از آنها فراتر بروند. به عبارتي، اين مقاله بر محور اين سخن ميگردد كه روشنگران وامانده در تاريكي همچون رطب خوردگانياند كه منع رطب نتوانند.
امپراتوران يا به گفته مولانا «پادشاهان ظاهر» مظهر نفس و بنده هوي و شيطانند که بر خويشان خود نيز ابقا نميکنند. امپراتور جونز در نمايشنامهاي از يوجين اونيل به همين نام، کاريکاتوري از پادشاهان ظاهري است که در پايان امپراتوري پوشالي خود، از شبي هولناک ميگذرد و در آن پس از تجسم صحنههايي از اعمال جنايتکارانه خود، سرانجام به چنگ انقلابيون گرفتار ميشود. جونز در سلطنت کوتاه خود، همچون همه پادشاهان ظاهري، نه بر داد که بر طلسمي متکي است که همچون توهمي، هم او و هم بوميان را اسير خود کرده است. طلسم گلولهاي نقرهاي است که امپراتور جز با آن به چيزي هلاک نميشود. همچون توهمي که مکبث نيز با باور به پيشگويي خرافه جادوگران بدان گرفتار بود. در مقاله زير نمونههايي از اين توهم در پادشاهان ظاهري، همچون امپراتور جونز، مکبث، پرگونت و اوزيماندياس در نمايشنامههايي از اونيل، شکسپير و ايبسن و شعري از شلي، با نگاهي به همين مفهوم در ادبيات ايران پيگيري شده است.