فرهنگ جبهه که اصطلاحات و تعبیرات یکی از دفترهای کوچک آن در عرصه فرهنگ گفتاری است عبارت است از آن بخش از دستاوردهای غیر رسمی و غیرآموزشی جبهه های نور در سالهای جنگ حق علیه باطل آنچه حاصل خودجوشی و خودکوشی رزمندگان در محیط طبیعی جبهه ها بوده، مجموعه ای است از افکار، اعتقادات، باورها، پسندها، دلبستگی ها، روابط و عرف و عاداتی که در جبهه تجلی پیدا کرده و برای قبول و تن دادن و پذیرفتن آن هیچ قانون و دستور صریح و اجبار و اکراهی در میان نبوده است. این فرهنگ در سه عرصه گفتار (زبان)، نوشتار(قلم) و رفتار(قدم) به عنوان معارف عامه و فرهنگ عمومی جبهه ها نشان دهنده قسمت اعظم رفتار و محتویات ذهنی، روحیه و افق فکری و ذوق و سلیقه رزمندگان در طول سالیان دفاع مقدس است....
نویسنده کتاب ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در مورد این کتاب میگوید: خلق آذربایجان نیز مانند دیگر خلقهای جهان، دارای گنجینه پایان ناپذیری از ادبیات فولکلوریک می باشد. این نوع از ادبیات که طی قرون و اعصار متمادی به وجود آمده، آئینه تمام نمای زندگی مادی و معنوی مردم این سامان بوده و با مطالعه آن میتوان درباره گذشته پرفراز و نشیب مردم رزمنده تصویر روشنی به دست آورد. مردمی که تا توانسته شمشیر زده و هرگاه که نتوانسته با شمشیر زبان به جنگ بیدادگران شتافته است...
ايرانيان و ارامنه ملتهايي با ميراث فولکلوريک غني و پرباري هستند که يادگار تاريخ پرفراز و نشيب اين دو ملت است. هدف اين نوشتار، معرفي ويژگيهاي محتوايي و ساختاري حکايات «آناهيد» و «شاهزاده کرماني» و بررسي مشابهتهاي آنهاست. مقايسه اين دو حکايت نشان ميدهد که انگيزههاي مشترک اين دو ملت، عامل اصلي شکلگيري و تکامل اين حکايات بوده است. البته گاه ممکن است خاستگاه اين حکايات يکي از دو جامعه ايراني و ارمني باشد و جامعه ديگر آن را به عاريت گرفته باشد. روش تحقيق در اين پژوهش، توصيفي تحليلي و با اتکا بر متون ادبي مورد نظر بوده است. منبع اصلي اين پژوهش در مقايسه و تحليل حکايت شاهزاده کرماني نسخهاي است خطي موسوم به «جامع الحکايات» که احتمالا مربوط به اواخر قرن 10 و اوايل قرن 11 هجري و منبع حکايت آناهيد، کتاب معروف «حکايتهاي ملي ارمني» قازارس آقايان شاعر، نويسنده و فولکلور شناس معروف ارمني است. اين پژوهش به بررسي ويژگيهاي فولکلوريک، محتوايي و ساختاري حکايتها ميپردازد و اساس کار نظريه فولکلورشناس معروف روسي ولاديمير پراپ در کتاب «نظريه و تاريخ فولکلور» است.
مردم ایرانزمین، مردمی با فرهنگ و سنن ریشهدار و کهن هستند. آثار فرهنگ عوام ایرانیان، آثاری است غنی و پربار که بازگوکننده بسیاری از اعتقادات و باورهای آنهاست. تاکنون از دیدگاههای مختلفی به فرهنگ عوام نگریستهاند و آثار ادبی آن را از جنبههای گوناگون مانند محتوا، ساختار، سبک، زبان و ... مورد بررسی قرار دادهاند. در نوشتار حاضر با تأکید بر دو قصه از مجموعه جامع الحکایات، قصههای شایع درمیان اهالی فرهنگ و گاه عموم مردم را باتوجه به اصل «وحدت محتوا و صورت» بررسی کردهایم. اصلیترین خدف ما در این مقاله ـ که روش کار را از تحقیقاتی از این دست متمایز میکند ـ بررسی چگونگی ارتباط محتوا و صورت است؛ اینکه در طول داستان، محتوا و صورت چگونه یکدیگر را تکمیل میکنند و چه فرایندی رخ میدهد تا داستانی شکل بگیرد و چه عناصری در شکلگیری حکایت قدیمی ایرانی مؤثر است.