مقاله حاضر دورنمایی از جهت گیری و موقعیت ادبیات و ادبیات تطبیقی را در سده بیست ویکم به دست میدهد. درآمدی است به یکی از رویکردهای اخیر نقد ادبی، یعنی مطالعات استعماری و پسااستعماری. افزون بر این، مطالعات نیم کره جنوبی و پسااستعماری و مطالعات ترجمه را به عنوان دو رویکرد اصلی در ادبیات تطبیقی نوین معرفی میکند. در عین حال، به بررسی شباهتها و تفاوتهای نظرات خود و اسپیواک نیز میپردازد. هر دو پژوهشگر در مورد تحول شگرف مفهوم ادبیات تطبیقی و لزوم گسترش حیطه مطالعات در این حوزه به فراتر از بنیاد اروپامحورِ سنتّی آن اتفاق نظر دارند. اما باسنت در موضوع پژوهش و تأکید آن با اسپیواک موافق نیست. او معتقد است که پژوهشگران اروپایی نباید قانون ادبی خود را یکسره به فراموشی بسپارند. همچنین، علاوه بر مسائل سیاسی، بر جنبههای زیباشناختیِ پژوهشهای ادبی نیز اصرار میورزد. نویسندهْ موضوعِ اصلی پژوهشهای تطبیقی را مطالعه درباره تاریخ ادبیات ــ یعنی مطالعه تاریخی درباره پیشینه دریافت و پذیرش متن در طول زمان ــ میداند، و بر پرهیز از تجویزگرایی در ادبیات تطبیقی تأکید میکند.
عصر اوستایی، باستانی ترین عصر زبان و ادبیات ایران است که تخمینا در هزار یا یکهزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح آغاز گشت و آنچه از این عصر بدست ما رسیده است منحصر به نوشته اوستاست. در آغاز این عصر تیره های آریایی هند و ایران نزدیک بهم زندگی میکردند وگرچه در لهجه مختلف سخن می گفتند ولی به سخن یکدیگر آشنا بودند و قهرمانان مشترک داشتند رسوم و عبادت هم یکسان بود. ایزدان شان زمین و آسمان و مظاهر طبیعت و برخی ستارگان بودند. اینها را "دیوا" می نامیدند بهترین و باستانترین نمونه شعر این عصر را در سروده های گاتا و فصیح ترین نثر را در عبارت وندیداد می یابیم...
کتاب تاریخ ادبیات ویژه دوره دوم دبیرستان شامل دو بخش تاریخ ادبیات قبل از اسلام و ادبیات بعد از اسلام است. این کتاب تالیف محمد جواد تربتی است که درسال 1331 توسط کتابفروشی و چاپخانه علی اکبر علمی منتشر شده است
ترجمه، از دیرباز، به لحاظ تأثیر و بده بستان ادبی و فرهنگی در میان ملتهای گوناگون نقش به سزایی داشته، ولی در مقایسه با متن اصلی در مقام مادون قرار گرفته، مترجم نیز عبدعبید نویسنده اصلی به شمار آمده است. در مقاله حاضر، سوزان باسنت پس از تعریف ترجمه در قالب انتقال متون مکتوب از یک زبان به زبان دیگر، جهد میکند تا نشان دهد که ترجمه به جای اینکه «رونوشت» اثر اصلی باشد عملی خلّاق است و در احیا و ارزیابی مجدّد زبان و ادبیات هر قوم نقش بسیار مهمی دارد. در انجام سخن هم بر این نکته تأکید میکند که ترجمه فعالیت حاشیهای نیست و در شناخت دنیای مسکونی ما اهمیت بسیار دارد.
مقاله حاضر فاقد چکیده بوده، مترجم بر طبق اصول ویژهنامه ادبیات تطبیقی چکیدهای بدان افزوده است. باسنت در این فصل از کتاب خود به ادبیات تطبیقی در آن سوی مرزهای اروپا میپردازد؛ به روند شکلگیری مکتب امریکایی در مقابل مکتبهای اروپایی ادبیات تطبیقی و تأثیری که این مکتب بر مفاهیم ادبیات تطبیقی میگذارد؛ به تمایز میان آنچه ادبیات تطبیقی دنیای کهنه و نو نامیده میشود؛ به ادبیات تطبیقی در دوران پسااستعماری، با توجه به ادبیات تطبیقی در هند و افریقا و به تمایز رویکردهای اروپایی و غیراروپایی؛ به مکتبهای تطبیقی در دهه 1990 و به طور اخص مکتب فرانسوی و مکتب آلمانی؛ به انگارههای اثباتگرا و صورتگرا و انگارههای دیگر خارج از سنت اروپایی ـ امریکایی؛ به جایگاهی که زبان انگلیسی با افول زبانهای باستانی لاتینی و یونانی، در مطالعات ادبی، به ویژه در مطالعات تطبیقی پیدا میکند و به اهمیتی که ترجمه از این طریق مییابد؛ دست آخر نیز به تعامل ادبیات تطبیقی با مطالعات فرهنگی، مشابهتها و ارتباطات تنگاتنگ میان آنها.