مثنوی حدیقهالحقیقه و شریعهالطریقه سنایی، شاعر قرن ششم، از مشهورترین آثار عرفانی و حکمی و کلامی و مملو از معارف الهی است. از آنجا که سنایی این کتاب را به نام بهرامشاه غزنوی، ملقب به فخرالدوله، سروده است، حدیقه را فخرینامه نیز نامیدهاند. سنایی در این کتاب مضامین عرفانی و حکمی را از طریق تمثیل و داستان توضیح میدهد. همانگونه که میدانیم سنایی شعر عرفانی را متحول ساخت و با شعر اوست که مضامین عرفانی و تصوف به شعر فارسی راه مییابد و مدحو وصف، که تا آن زمان یکهتاز میدان نظم فارسی بود، محدود میشود. به سخن دیگر، سنایی پایهگذار شعر عرفانی است و آثار او تأثیر بهسزایی بر شاعران بعد از خود، بهویژه مولانا و عطار، گذاشت. سنایی در مثنویهای خود به معانی و الفاظ دشوار و مسائل مختلف علمی و عرفانی و فلسفی میپردازد و از این رو بسیاری از ابیات او دیرفهم است و نیاز به توضیحات و شرحهای بسیاری دارد.
جای افسوس است که ما از حیات مرحوم میرزاآقاخان کرمانی و تشبئات و عملیات سیاسی او چیز زیادی در دست نداریم جز آنچه چندین مولف از روی یکدیگر با فرق های جزئی استنساخ کرده و هیچ چیز تازه ای تتبع ننموده اند. بنابراین بهتر آن می دانیم که بجای اینکه در این تذکر سی ساله دوباره به نقل همان عبارات اکتفا کنیم به تشریح و تدقیق نظریات و افکار سیاسی و اجتماعی او داخل شده و بسیاری از مسایل را که در حق او تاریک است روشن نماییم. میرزا آقاخان از حیث سرنوشت نویسندگی خیلی شبیه به خیام است که آثارش بواسطه بغض و نفرت مخالفین متروک و بدون مطالعه آنها با تیر اتهامات به جهل و نادانی منسوب شده است. ولی همانطور که اینک پس از شش هفت قرن خیام میرود جای خود را در ادبیات و فلسفه مشرق و مغرب باز کند میرزاآقاخان هم روز به روز مشهورتذ می شود و یکی بعد از دیگری آثار و تالیفاتش به طبع میرسد و کم کم همان طبقات منوره که با او مخالف بودند مجبورند در اطراف او قلمفرسایی کنند...
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
در دیوان اشعار ناصر خسرو، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق، قصیدهای است که در آن شاعر به پند و اندرز میپردازد و بدیهای زمانه و دنیا را برای او بازگو میکند و در پایان او را به دین و دانش فرا میخواند. معنیای که مظاهری برای «شعرهای زنانه» به دست داده است، صحیح نیست. «شعرهای زنانه» به معنی «غزل» در هیچ فرهنگ لغتی ضبط نشده است و شاهدی برای آن در متون وجود ندارد. وی درباره «شعرهای زنانه» توضیحات بیشتری نداده و به این مطلب که چگونه به چنین معنیای رسیده نپرداخته است.
داشغانه گونه دیگر داشخانه، به معنی «کوره یا محل آجرپزی و سفالپزی و مانند اینها» است (ـ لغتنامه دهخدا، ذیل «داش»). داشخانه اگر چه از نظر ضبط و معنی در قطعه مذکور درست است، اما در هیچ یک از نسخههای دیوان مسعود سعد دیده نمیشود. اگرهم داشخانه در کنار داشغانه در برخی از نسخهها آمده بود، باز هم اصالت آن جای تردید داشت، زیرا کمتر کاتبی است که صورت آسانتر داشخانه را به صورت دشوار داشغانه برگرداند، در حالی که عکس آن محتملتر است. داشخانه در فرهنگ سخن ضبط شده و در برخی از متون نیز به کار رفته است.