قصه (story) که جمع آن در زبان تازی قصص و اقصیص میباشد بیان وقایعی است غالباً خیالی که درآنها معمولا تاکید بر حوادث خارقالعاده، بیشتر از تحول و تکوین آدمها و شخصیتها است. در قصه «محور ماجرا بر حوادث خلقالساعه استوار است. قصهها را حوادث به وجود میآورند و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل میدهند، بیآن که درگسترش بازسازی آدمهای آن دقشی داشته باشند. به عبارت دیگر شخصیتها و قهرمانان در قصه کمتر دگرگونی مییابند و بیشتر دستخوش حوادث و ماجراهای گوناگون واقه میشوند. قصهها شکلی ساده و ابتدایی دارند و ساختار نقلی و روایتی زبان آنها اغلب نزدیک به گفتار و محاوره عامه مردم و پر از آثار اصطلاحات و لغات و ضربالمثلهای عامیانه است».در پایان راجع به ارتباط این نوع نثر با آثار خلاقه امروز گفتاری کوتاه آورده شده است. هدف اصلی در نگارش اغلب قصههای عامیانه، سرگرم کردن و مشغول ساختن خواننده و جلب توجه او به کارهای خارقالعاده و شگفتانگیز چهرههایی است که نقش آفرین رویدادهای عجیب هستند.
رویآوری به ادبیات جدید، به تقریب از اوایل مشروطیت در ایران آغاز شده است، با کتابهایی نظیر سیاحتنامه ابراهیم بیگ زین العابدین مراغهای و مسالک المحسنین میرزا عبدالرحیم طالبوف که در واقع داستان به صورت معمول و شناخته شده امروز نبود، بلکه داستان - مقاله یا مقالهای رمانگونه بود که به قصد انتقاد از اوضاع اداری و اجتماعی روزگار نوشته شده بود. اساس این کتاب بر پنج بخش نگاشته شده است: قصه و قصههای عامیانه، داستان و داستان کوتاه، رمان، پیشکسوتهای داستان کوتاه، نگاهی کوتاه به داستاننویسی معاصر ایران.
روايت داستاني با دامنهاي به نسبت گسترده، مورد توجه محافل نقدادبي است. از سويي ديگر، درهم تنيدگي عنصر روايت با ديگر عناصر داستاني موجبات حضور چشم اندازهاي متنوعي را در زمينه نقد داستان فراهم آورده است. برآيند نوشتار حاضر، توضيح و تحليل چند شگرد روايي و تلاش براي کاربردي کردن آنها در بازتاباني مصاديقشان در قصههاي مثنوي است. چهار مفهوم کلي ماضي روايتي، افعال جريان بيـروني و دروني، پيش رفتگي روايت و روايت ميان افزود، شاکله کلي اين مقاله را تشکيل ميدهد. در محور ماضي روايتي، تفاوت بارز کارکرد زمان افعال در متون تخيلي و واقعي بيان ميشود. در محور بعدي توضيح داده ميشود که گزارش افعال بيروني اشخاص مانند خوردن، پوشيدن، دويدن و ... از عهده متون غيرداستاني نيز برميآيد؛ اما بيان افعال دروني همچون فکر کردن، اميدوار بودن و... صرفا به ظرفيت متون تخيلي و داستاني بازبسته است. در قسمت سوم مقاله، مباحث روايت خطي و شکست روايت خطي مطرح ميشود و سرانجام در قسمت پاياني، مفهومِ روايت ميان افزود تشريح ميشود؛ توضيـح اينکه روايت ميان افزود ناظر بر قصههايي است که چارچوب روايت در آنها به شکلي تنــاوبي ميان کنش داستــاني و گفت و گوي شخصيتها پيش ميرود.
هزار و یکشب یکی از عالیترین نمونههای قصههای عامهپسند است (اگر عامه و خاصهای در میان باشد) که در بعضی حکایتهای خود به داستان پهلو میزند. هدف از این یادداشت کوتاه برشمردن عناصر و رموز جذابیت و اسرار ماندگاری این کتاب کهن است. رموز سادهای که شاید امروز فراموش شده یاشد. در این جا فرض بر این گذاشته شده است که کتاب را یک نفر نوشته و نام این نویسنده شهرزاد است. برای آسان شدن بررسی، قصه گو و نویسنده یک تن فرض شده اند. جستجوی نویسنده یا نویسندگان واقعی اثر در مقوله این یادداشت نمیگنجید. نگارنده به بهانه گسترش پدیده پستمدرنیسم در ادبیات ایران، رموز دوام انگیزه گفته شدن این همه قصه، کشته نشدن است.
منظور این بوده است که ضمن به کارگیری همه روایت ها بتوانیم رد پا و اثر خود پژوهشگران را در به هم پیوستن حوادث ببینیم. تلفیق به این مفهوم نیست که صد درصد روایتها، اعم از معتبر و غیرمعتبر را به کار بگیریم بلکه بیشتر قصد این است که آنهایی را که معتبرتر هستند و بیشتر تکرار شدهاند مبنا قرار دهیم و از مابقی روایتها تا جایی که راه و روش و منش داستانی اجازه میدهد، سود ببریم ... یعنی هم قطعیتی به سیامک و هوشنگ و تهمور و جمشید و ضحاک دادهام و هم این که نگاه پزوهشگران داخلی و خارجی را به خوانندگان عرضه کردهام ... آن دسته از اطلاعاتی که پزوهشگران اسطوره و افسانه گردآوری و بحث کردهاند مشخص است.