هزارویک شب آیینه تمامنمایی است از زندگانی و اندیشه مردمان رنگارنگ جامعهای دربرگیرنده اقوام و ملتهای گوناگون؛ بنابراین آمیزهای است از افکار بلند و ارزمند و نیز کارهایی ننگین و شرمآور. هم نمایشگر شادخواری و لذتجویی و عشرتطلبی و کامرانی صاحبان زور و زر است و هم نقشپرداز تلاش و معاش مردم رنجدیده و ستمکشیدهای که سقف خانهشان آسمان بود. انگیزه اصلی نگارنده در این کتاب یکی شوق شناخت فرهنگ مردم از طریق پژوهش در قصهها بوده و دیگر شگرفی کار زنی چون شهرزاد که پیروزیاش در بیدادستیزی، فرآورده کارگاه صدفه و بخت و از دولت دلفریبی و کرشمهناکی نیست؛ زیرا از آنچه به قول میگوید، به فعل نمیکند، بلکه زاده سخندانی است که سخنی دارد؛ چون سحر و این خود جلوهای است از هوشیاری و کاردانی.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
ملل و اقوام مختلف به گونهای داوری و آزمون معتقد بودهاند که توسط آن بر محاکمات پیچیده فائق میآمدهاند. این داوریها که تا سالهای اخیر نیز بعضاً وجود داشته، در ایران و جهان با نامهایی چون: اوردالی، اوردیل، دوئل، ور، چاره آتشان، آزمون ایزدی، سوگند و ... خوانده میشده است. این آزمون هنگامی برپا میشده که داوری بینتیجه میمانده و دلایل موجود نمیتوانسته مجرم را بنمایاند؛ بهناچار متهم باید به آن تن میداده است. واژگانی که برای نامیدن این آزمون داوری به کار میرفته، گویای آن است که این قضاوت جز با حضور و نظارت ایزد ممکن نبوده است. این کتاب با اتکا به اسناد موجود که این آیین را تا چند هزاره قبل مینماید، پیشینه و گونههای این داوری و آیین آن را در ایران و جهان یافته و به خواننده معرفی میکند.
فرهنگ شناخته ایران، تاریخ فرهنگ سازان نام آور و سرشناس، چه سر آمدان آزاده و مردم دوست و حقیقت جوی و چه متملقان و دروغ پردازان و شاعران دلقک و فرومایه گدا چشم است. اما سر گذشت فرهنگی خود مردم، عامه ناس، چه در ایران و چه در اقاصی جهان اسلام که وسعت تمام داشت و مردم رنگارنگی از اقوام و ملل گوناگون در سراسر ش جمع آمده بودند و در کنار هم میزیستند، تا آنجا که میدانم به صورتی منظم و جامع، هنوز نوشته نشده است و آنچه در زمینه «شناخت کم و کیف گذران مردم در ایران و در جهان اسلام که چه سان زیستند، بر چه بودند و بر ایشان چه رفت» تألیف یافته و به اطلاعمان رسیده است، بسیار اندک است. این مردم چه میگفتهاند و به چه میاندیشیدهاند؟ بی گمان همه، سراسر فرهنگی سرشناسان را، اگر هم به درکش نائل میآمدند، نمیپذیرفتهاند و از قبول و احتمال آن به لطایف الحیل تن میزدهاند و بنابراین در مقابل فرهنگی رسمی، فرهنگی دیگر، که ادبیات و فرهنگی «مقاومت» نامیده شده، نضج میگرفته است. و گاه نیز بزرگان فرهنگی، سخن از زبان آنان میگفتهاند و در نتیجه بازگو کننده خواستها و آرمانهای مردم بودهاند و مردم هم احساس میکردهاند که با ایشان همدلی و همدمی دارند.
این کتاب دربرگیرنده پنج نوشتار از جلال ستاری در حوزه فرهنگ و هویت فرهنگی است. عناوین نوشتارها بدین ترتیب است: علل غایی توسعه فرهنگ، کیفیت زندگی و هویت انسان؛ از ونیز تا هلسینکی؛ نخستین مجمع وزرای فرهنگ کشورهای آسیایی؛ سیاستهای کمک به آفرینش هنری؛ ضرورت شناخت هویت فرهنگی.