بختیاری از گویشهای جنوب غربی ایران است و به همراه دیگر گویشهای لری و فارسی، بازمانده فارسی میانه است که خود بازمانده فارسی باستان است. در این مقاله 44 واژه از گویش بختیاری ریشهشناسی شده است. در مورد هر واژه، نخست بر پایه شواهد موجود در خود گویش، ساخت اشتقاقی واژه و دگرگونیهای آوایی انجام گرفته بر روی آن توضیح داده شده، سپس بر پایه برابر یا هم ریشه واژه در دیگر گویشها و زبانهای ایرانی و نیز زبانهای هندواروپایی، به ریشهشناسی واژه و بازسازی صورت ایرانی باستان و هندواروپایی آغازین آن پرداخته شده است. واژهها با تلفظ رایجشان در بختیاری گونه کوهرنگ آورده شدهاند.
گویش خراسانی از گویشهای اصیل و مهم زبان فارسی است که به سبب کثرت مردمانی که بدان سخن میگویند و نیز به سبب پایگاه محکمی که زبان فارسی همیشه در خطه خراسان داشته است، شناخت آن بایسته و سودبخش است. بسیاری از واژههایی که در گذشته بخشی از گنجینه زبان فارسی را ساختهاند، امروزه در زبان روزمره کاربرد خود را از دست دادهاند؛ اما در گویش خراسانی هنوز رواج دارند و زنده و کارساز ماندهاند. میان آنها واژههای رسا و زیبا و مفیدی به چشم میخورند که امروز هم میتوانند به کار آیند و بر غنای زبان بیفزایند. این کتاب به همین انگیزهها فراهم آمده است. واژگان این فرهنگ عامیانه و گفتاریاند. واژگان خارجی رایج در پارسی خراسان در این فرهنگ کمتر آمده است.
منظور از این بررسی، نخست ضبط و ثبت گویشهای رو به فراموشینهاده نراق و محلات و بعد از آن برآورد شماره گویشهای زنده و نمونهبرداری از آنها در منطقهای بوده است که از شمال به قم، از خاور به تفرش و اراک و خمین، از جنوب به اصفهان و گلپایگان و از باختر به کاشان محدود میگردد. گویشهایی که در این بخش بدانها سخن گفته میشود، در همه جا «راجی» یا «رایجی» نامیده میشود.
خوشه همخواني hu- ايراني باستان در گويشهاي ايراني به شکلهاي مختلفي تحول يافته است. در اين مقاله، پس از شرح مختصر پيشينه تحول hu- ايراني باستان در زبانهاي ايراني دوره باستان و ايراني ميانه غربي، چگونگي تحول آن در گويشهاي نو شمال غربي و جنوب غربي بررسي شده است. hu- ايراني باستان به پنج صورت تحول يافته و دو روند کلي را پيموده است: روند نخست:h-
لري بويراحمدي از گويشهاي جنوب غربي ايران است که در منطقه بويراحمد استان کهگيلويه و بويراحمد رواج دارد. اين گويش در کنار ديگر گويشهاي لري (مانند بختياري و لري لرستاني) و فارسي، بازمانده فارسي ميانه است که خود بازمانده فارسي باستان است. در اين مقاله چند واژه از اين گويش ريشهشناسي شده است. در مورد هر واژه نخست بر پايه شواهد موجود در خود گويش، ساخت اشتقاقي و دگرگونيهاي آوايي آن توضيح داده شده و سپس بر پايه برابر يا همريشه واژه در ديگر گويشها و زبانهاي ايراني، و نيز زبانهاي هندواروپايي، به ريشهشناسي واژه و بازسازي صورت ايراني باستان آن پرداخته شده است.