در حماسه رستم و اسفندیار، نهتنها سخن پیکاری است که از یکسو رستم پسر زال و از سوی دیگر اسفندیار روئینتن روی در روی یکدیگر ایستاده، چین بر ابرو انداخته و چهره در هم کردهاند، بلکه ستیزندگی میان دو نیروی زورمند دیگری است که چون دو تندر و دو ابر پرآذرخش و دو گردباد پیچنده بر فضای این داستان سایه افکنده، دمبهدم خروشی سهمگین از گلو برمیآورند. این کتاب بر اساس دستنویس لنینگراد فراهم شده است؛ اما برای اینکه در فهم ابیات بیشتر به خواننده کمک کند، ب اختلافات کلی متن شوروی و نسهبدلهای آن اشاره شده است و همچنین گاهی از چاپ هند، ترجمه عربی بنداری، شاهنامه دکتر دبیرسیاقی و نسخه موزه فلورانس در شرح و توضیح واژگاه بهره برده شود. کوشش شده که بخش برگزیده داستان که به نثر برگردانیده شده است، به فارسی سره و روان و بدون واژه تازی باشد.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
در این داستان دو تن از بزرگترین پهلوانان ایران با یکدیگر روبرو می شوند. رستم جامع خصائل پهلوانی یعنی مردانگی و آزادگی و شجاعت و شاه دوستی، و کسی است که برای ایران همه مصائب را تحمل کرد و آنرا از مخاطرات عظیم نجات بخشید و عمر خود را در حفظ تاج و تخت کیان گذاشت. اسفندیار پهلوانی است که بدعای زرتشت رویین تن شده و حربه ها بر تن او کارگر نیست. وی میخواهد بفرمان پدر و برای رسیدن بتاج و تخت شاهی بندبر پای رستم نهد و اگرچه منکر خدمات رستم نیست ولی سرپیچی از حکم پادشاه را نیز خلاف دین و آیین میداند و رستم را به اطاعت حکم پادشاه می خواند؛ و رستم اگرچه جنگ با یکی از افراد کیانی را گناهی نابخشودنی میشمارد لیکن از تحمل عار نیز گریزان است و همین دو اصل و همچنین مواجهه با مردی رویین تن که زخم سلاح را در او اثری نباشد سبب دشواری بزرگی برای رستم است تا بحدی که بچاره گری و توسل او بسیمرغ منجر میگردد
کتاب حاضر که در اواسط سده هشتم مهشیدی (حدود 750) تألیف شده، دومین فرهنگ از نوع خود در زبان پارسی پس از «لغت فرس» اسدی طوسی است. از خاستگاه و سرگذشت مؤلف این فرهنگ اطلاعی در دست نیست، جز اینکه بنابر قرائن موجود در متن کتاب و تحقیقات مصحح این فرهنگ احتمالا در نیمه نخست سده هشتم زاده شده و در اواخر همان سده از وفات یافته است. فرهنگ حاضر شامل لغات، تركیبات عامیانه و واژههای نو و متداول و آثار نویسندگان معاصر پارسیگوی است.
در اين مقاله که حاصل مطالعه ديوان ناصرخسرو از رهگذر تامل در بعضي از خلقيات اين شاعر است به بررسي سه امر پرداختهايم. يکي ذکر پارهاي از ويژگيهاي شخصيتي و اخلاقي ناصرخسرو و دوم پاسخ به شبهاتي که در آنها ناصرخسرو را مردي صرفا زاهد و شعر او را منحصرا زاهدانه گفتهاند و سوم آنکه از خلال بررسي تعدادي از استعارات ديوان او نشان دادهايم که ناصرخسرو به ملاحظه شدت نفرت از جهل و غفلت عامه مردم آنان را در قالب استعاره به صفاتي منفي و نفرتانگيز توصيف کرده است و در نهايت معلوم کردهايم که علي رغم نظر بعضي از نويسندگان و ناقدان شعر ناصر خسرو، نه تنها او مردي قشري و متعصب نيست بلکه در عالم اخلاق داراي فضايلي از قبيل: مهرورزي، انساندوستي، مدارا و گذشت نسبت به همنوعان خويش و از دوستداران حقيقي علم و دانش و دشمن سرسخت جهل و غفلت و تعصبات کور و نفاق و ريا و مال اندوزي و ديگر رذايل مردم زمانه است.