«دوانی» یکی از گویشهای استان فارس است که در قصبه کوهستانی دوان، در دوازده کیلومتری شمال کازرون به آن تکلم میشود. این گویش از گویشهای غرب و شمال غربی استان فارس است و در شمال غربی در مجاورت گویش لری ممسنی قرار دارد. این کتاب، نتیجه سالها تلاش در راه گردآوری و تدوین نکات دستوری و واژههای گویشی کهن است که گرچه تا به امروز بر زبان مردم «دوان» جاری است؛ اما بیم آن میرود با توجه به تأثیر زبان فارسی در آینده نزدیک از سر زبانها بیفتد و از یادها برود. این گویش بر اساس شواهد موجود، بازمانده زبانهای فارسی میانه (پهلوانیک، پارسیک) است که باوجود هجوم فرهنگهای غیربومی تا حدودی دستنخورده، بکر و منحصربهفرد باقی مانده است.
گویش خراسانی از گویشهای اصیل و مهم زبان فارسی است که به سبب کثرت مردمانی که بدان سخن میگویند و نیز به سبب پایگاه محکمی که زبان فارسی همیشه در خطه خراسان داشته است، شناخت آن بایسته و سودبخش است. بسیاری از واژههایی که در گذشته بخشی از گنجینه زبان فارسی را ساختهاند، امروزه در زبان روزمره کاربرد خود را از دست دادهاند؛ اما در گویش خراسانی هنوز رواج دارند و زنده و کارساز ماندهاند. میان آنها واژههای رسا و زیبا و مفیدی به چشم میخورند که امروز هم میتوانند به کار آیند و بر غنای زبان بیفزایند. این کتاب به همین انگیزهها فراهم آمده است. واژگان این فرهنگ عامیانه و گفتاریاند. واژگان خارجی رایج در پارسی خراسان در این فرهنگ کمتر آمده است.
زبان و لهجه خوانساری به صورت خودجوش و بر اثر گفتگوی مردم از سالها قبل به وجود آمده و به همین دلیل دارای هیچگونه قواعد دستوری یا املایی نیست؛ بنابراین نمیتوان آنها را قیاسی تصور کرد و همه اینها سماعی و نظری است. در این کتاب فرهنگ لغات خوانساری گرآوری شده است. ابتدا در مقدمه به دستور زبان فارسی و مطابقت لهجه و زبان خوانساری پرداخته شده و در فصلهای بعدی لغات، مشتقات لغات و ضربالمثلهای خوانساری گردآوری شده است.
کُرُشها که خود را «دارغه darye» نیز مینامند، مردمانی کوچرو هستند که در گذشته شتربان (ساربان) بودهاند. این مردم از قول پیرانشان خود را بازمانده داروغههای دوران صفویان میدانند، اما گذشته از این مفهوم، داروغه به معنی شتربان است. کُرُشها گرچه امروزه شترداری نمیکنند، علی رغم اینکه بسیاری از آنها در حاشیه شهرها و روستا، یا با تشکیل روستاهای مستقل اسکان یافتهاند، شیوه دامداری و زندگی عشایری را رها نکردهند وبه پرورش بز و گوسفند و بعضاً گاو مشغولند. غیر از تعدادی از کُرُشها که هنوز کوچ میکنند و در پی مراتع مناسب در طی سال به سرحد و گرمسیر میروند، تعداد زیادی از آنان در نقاطی از جمله بالاده کازرون، کُرُش آباد منطقه دژگاه فراشبند و دادین و جدول ترکی و شور عبدلخانی در سمت جنوب و شمال بالاده و نقاطی در طول فیروزآباد تا خُنج لارستان و چاه سرخ مرودشت و احمد آباد شیراز پراکندهاند. جمعیت کُرُشی زبانها را میتوان حدود 200 خانوار تخمین زد.
مقاله پیش رو دومین قسمت از مجموعه مقالات خرما در فرهنگ مردم جنوب ایران است. اولین قسمت آن با عنوان «خرما در فرهنگ مردم خشت و دلوار» دو منطقه از مناطق خرماخیز فارس (شهرستان کازرون) و بوشهر در اولین شماره مجله گویششناسی به چاپ رسید. مقاله حاضر بحثی در فرهنگ مردم مناطق مختلف خرماخیز استان کرمان باز میکند و خرما را در فرهنگ مردم آن سامان مورد توجه قرار میدهد. مناطق گرمسیری کرمان (بم، جیرفت، کهنوج، شهداد، حاجیآباد، نرماشیر و طارم) از ادوار گذشته تا به حال در زمینه کاشت، داشت و برداشت خرما سابقه طولانی داشتهاند. اطلاعات گردآوری شده در مورد خرما در بم تحقیق میدانی نگارنده بوده و اطلاعات دیگر مناطق استان از آثار مختلف گردآوری شده است.