از آنجا که واژه یکی از مصالح اصلی هنرمند در آفرینش اثر هنری (منظوم یا منثور) است، توجه به فرایندهای واژهسازی (اشتقاق و ترکیب) از دانشهای مورد نیاز و ضروری خالق اثر محسوب میگردد. در این راستا، دانستن ظرفیتهای دستوری و زبانی واژگانی و وندهای زبان در همنشینی و ترکیب با یکدیگر بایسته و لازم است. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی یکی از وندهای مهم، زایا و پرکاربرد در زبان فارسی و نوع ترکیبسازی آن در همنشینی با دیگر واژگان پرداخته شده است که با وجود ظرفیت معنایی بالای این پسوند، به دلیل غفلت و بیتوجهی بسیاری از دستورنویسان و پژوهشگران حوزه اشتقاق کاربرد آن در چند معنی محدود و متوقف شده است. بدین ترتیب در این مختصر کاربرد معنایی خاص و نوع ساختار و همنشینی این پسوند با دیگر واژگان در سرودههای شاعران برجسته سبک هندی پرداخته شده است.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
جمعی به حق عقیده دارند که زبان فارسی دارایی مشترک همه نسل های دیروز و امروز و فردای کشور است و به هیچ عنوان نباید در شکل الفاظ و کیفیت اشتقاق آن مداخله کرد و نسل کنونی باید زبانرا به همان صورتی که از نسل های پیشین تحویل گرفته به نسل های آینده تحویل بدهد. گروهی دیگر معتقدند که زبان فارسی مانند همه زبانهای دنیا بر اثر مرور زمان و تاثیر تحولات قهری که در جهان پیش می آید خواه ناخواه دستخوش دگرگونی شده و خواهد شد زبانی که در قرن چهارم هجری زبانی رسا و شیوا و برای رفع همه نیازمندیها کافی بوده برای رفع نیازمندیهای امروزی کافی نیست؟ و وضع لغات نو برای مفاهیم جدید از ضروریات زندگی انسانی است و به هیچ عنوانی نمی شود از ان صرف نظر یا احتراز کرد....
از آنجايي که شعر نتيجه درهم شکستن نظام و اصول حاکم بر زبان معيار (خودکار) است، شاعر براي خلق يک اثر هنري ناگزير است از اين هنجارها عدول کند و براي ظهور اين دگرگوني از ابزارها و شگردهاي گوناگوني بهره ميبرد که سبب نزديکشدن محور زبان به نقش ادبي آن ميگردد. در اين ميان، بيدل دهلوي به عنوان برجستهترين شاعر سبک هندي در به نمايش درآوردن ويژگيهاي فرمي و محتوايي اين دوره، به خلق و به کارگيري شگردهايي زباني پرداخته است که يا آنها را تنها در زبان بيدل ميتوان يافت يا سرودههاي وي تبلور کامل و زيباتري از آنها را دربردارد. از اينرو، در پژوهش حاضر سعي شده است برخي از اين شگردهاي ابهامانگيز زباني و ساختارهاي سازنده و معاني قابل دريافت از آنها، بر اساس فرايندهايي که در ژرف ساخت اين عبارات و ترکيبات بر روي محورهاي فرضي جانشيني و همنشيني زبان صورت ميگيرد و عامل پيوند آنها به روساخت ميگردد، تحليل و ارایه گردد.
نظامي از جمله شعراي مشهور در تركيبسازي است. از ميان واژگاني كه در خمسه براي آفريدن تصاوير بكر مورد توجه قرار گرفته نام آلات و اصطلاحات مربوط به موسيقي است. نظامي ضمن آشنايي كامل با ابزار و اصطلاحات موسيقي، آنها را در سه زمينه بزم، رزم و مسايل عرفاني و زاهدانه ـ متناسب با محتواي هر يك از مثنويهاي خمسه ـ بهخوبي به كار گرفته است. در مخزنالاسرار اين ابزار در خدمت زهد و عرفان قرار گرفتهاند، حال آنكه محتواي بزمي خسرو و شيرين ايجاب ميكند تركيبات در خدمت بزمها و عاشقانهها باشد. همچنين از آنجا كه ليلي و مجنون داستان عشقي نافرجام است اين ابزار براي بيان لحظات درد آلود و اندوهبار دو عاشق به كار رفتهاند، از سوي ديگر چون هفت پيكر دنيايي هوس آلود را مصور ميكند، بنابراين ابزار موسيقي، هوس و شور و تمايلات نفساني را به اوج ميرسانند. در شرفنامه نيز كه داستان كشورگشاييهاي اسكندر است، موسيقي رزمي كاربرد بيشتر و بهتري دارد. نظامي در اقبالنامه دوباره مجال پيدا ميكند مانند مخزنالاسرار به اخلاق بگرايد و موسيقي را به خدمت مضامين حكمي درآورد بنابراين نظامي با مهارتي كه از خود به خرج داده با اين ابزار متناسب با موضوع تصاويري بكر آفريده است.