کتاب متشکل از چهار بخش به این ترتیب است: یاد بیدار، انتقاد، یادی از صادق هدایت و ادای دین به صادق هدایت. یاد بیدار، داستانوارهای است مربوط به زندگی و اندیشههای صادق هدایت. «انتقاد» مقالهای است در باب کتابی که به زبان فرانسه راجع به هدایت منتشر شده است. نگارنده در «یادی از صادق هدایت» تأکید میکند که صادق هدایت نویسندهای به تمام معنی باشرف بود که خود چیزی از متعهد است و سخت مغایر با بیهدف. در بخش «ادای دین به صادق هدایت» نیز حقایقی از آثار هدایت نقد و بازگو میشود.
صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراه محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و نیز، روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمان بوف کور او را مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند.هرچند آوازهٔ هدایت در داستاننویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانند آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کردهاست. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کردهاست. در سیر تاریخی جوامع، موقعیت های حساسی پیش می آید که فردی، به علت داشتن مختصات استثنائی، مشهور میشود. نه تنها مشهور میشود، بلکه به اندازهای ذهن ها را به خود جلب میکند که اطرافیان دور و نزدیکش، دربارهی او افسانه ها میسازند و به مرور زمان این افسانه ها جایگزین واقعیت زندگی آن فرد میگردد. چنین موقعیت های ممتازی بسیار نیست و افرادی که از آنها برخوردار میشوند انگشت شمارند. زیرا کسانی شایسته ی شهرت پایدار هستند که آثار بدیع و شاید نبوغ آمیزی از خود بر جای میگذارند و برخوردشان با پیش آمدهای غیر معمولی اتفاقی نیست. و صادق هدایت نمونه ای از چنین افراد برگزیده است؛ ابتدا در وضع تاریخی خاصی قرار گرفت و بدون علت ظاهری معروف شد و هنگامی که شهرتش دامنه بافت، باسوادان ایران بقدری به او پیرایه بستند که سرنوشتش را افسانه وار ساختند. در این کتاب نویسنده به واسطه ی آشنایی نزدیکش با هدایت به بررسی هدایت واقعی می پردازد.
صادق هدایت روز ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ دو سال پیش از جنبش مشروطه ایران، در تهران خیابان کوشک بهدنیا آمد. پدربزرگش رضاقلیخان هدایت از رجال دوره ناصری و پدرش رضاقلی اعتضادالملک، رئیس مدرسه نظام بود و مادرش زیورالملک، دختر مخبرالسلطنه. دایی صادق، نصرالملک هدایت در دوران پهلوی ۱۴ بار وزیر و سناتور شد. زیورالملک، فردی تحصیلکرده بود و تمام روزنامههایی آن دوران را میخواند و مانند اکثر خانواده هدایت وابسته به فرهنگ دوره قاجار بود و از دوران پهلوی دل خوشی نداشت.صادق در ششسالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه دارالفنون رفت. هدایت در ۱۵سالگی چشمدرد سختی گرفت و مجبور شد برای بهبود، شش ماه خواندن و نوشتن را کنار بگذارد. این بیماری، او را یک سال از همشاگردیهایش عقب انداخت. در سال بعد، ۱۲۹۸ شمسی هدایت را به مدرسه سنلویی فرستادند. در آنجا درسها را هم به فارسی و هم به فرانسوی تدریس میکردند. هدایت در سال ۱۳۰۴ از سنلویی فارغالتحصیل شد. صادق هدایت نوشتن را از همان دوران مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه «رباعیات خیام» و «انسان و حیوان» را منتشر کرد؛ رباعیات خیام را در ۱۸سالگی بهسال ۱۳۰۲ و رساله «انسان و حیوان» را که پیشنویسی شد برای اثری درباره فواید گیاهخواری، پنج سال بعد در اروپا. هدایت نخستین داستانش را در اواخر سال ۱۹۲۹ م (۱۳۰۹ ش) در پاریس نوشت و عنوان «زندهبهگور» را بر آن گذاشت. او در سال ۱۹۳۱ م (۱۳۱۰ ش) داستان «سایه مغول» را در مجموعه «انیران» و یک سال بعد ۱۳۱۱ ش مجموعه «سه قطره خون» شامل ۱۱ داستان را انتشار داد. سال ۱۹۳۳ م (۱۳۱۲ ش) داستان «علویهخانم» را که سرشار از توصیفها و محاورههای محلی و معمولی است، چاپ کرد. هدایت علاوه بر داستان نویسی، پژوهش نیز می کرد و کاوش هایش در فولکور فارسی شهرتی همسنگ داستان هایش برایش به ارمغان آورد. احاطه اش بر ادبیات کلاسیک فارسی نیز از جمله در پژوهش هایش درباره خیام و نقد های ادبی اش نیک پیداست.
در دوران رنسانس (نوزائی) که به قول نویسنده کتاب، حلقه سحرآمیز کیهان درهمشکسته بود، زمان کشفهای بزرگ است. اندیشمندان و فیلسوفان به زندگی به روی زمین پیش از زندگی در بهشت و دوزخ توجه داشتند و درباره آزادی بشر و شایستگی او برای پیمودن راههای نو، عقاید نو بیان کردند. در این کتاب برگزیدهای از آثار فلسفی فرزانگانی چون داوینچی، مور، ماکیاولی، میکل آنژ، آراسموس، کوپرنیک، مونتنی، گالیله و ... درباره زیباییشناسی، ادبیات، معماری، نجوم، سیاست و مذهب آمده است.
كتاب مذكور، يكي از مهم ترين آثار آلفرد نورث وايتهد (1947 - 1861م دانشمند و فيلسوف انگليسي و استادِ برتراند راسل ) در فلسفه مغرب زمين محسوب مي شود.از مجموع مسائلی که وایتهد در موضوع صلح به میان میآورد نتایج زیر را میتوان گرفت: ۱. صلح مساوی عشق نیست. همچنین صلح نمیتواند ناشی از رقت قلب یا نازکدلی بوده باشد. وایتهد اهمیت این دو پدیده را با نظر به ذات آنها گوشزد میکند، ولی دایره آن دو پدیده را بیش از حدّ تنگ و اخص میبیند. این نظریه کاملاً صحیحی است. زیرا وصول انسان به پدیده نازکدلی و حساسیت مثبت و همچنین وصول انسان به عشق مورد نظر که از سنخ عشق افلاطونی است، احتیاج به آگاهیها و گذشت از هواهای نفسانی و خودگراییها دارد که کمتر کسانی به این امور موفق میشوند. در صورتی که صلح یک پدیده اجتماعی است که بدون آن زندگی در معرض متلاشی شدن قرار میگیرد. ۲. وقتی میگوییم «ما به دنبال صلح هستیم» در حقیقت میگوییم ما به دنبال آن هماهنگی هماهنگیها هستیم که بتواند چهار عنصر دیگر تمدن (حقیقت، زیبایی، تکاپو و هنر) را به هم بپیوندد، تا از این راه خودگرایی ناآرامی را که غالبا آن چهار عنصر به وسیله آن جستوجو شدهاند از ذهن یک انسان متمدن بیرون براند. از این دو نتیجه، درباره تعریف صلح در تمدن، همان مفاهیمی برمیآید که وایتهد متذکر شده است: هماهنگی هماهنگی هایی که تلاطم مخرب را آرام و تمدن را تکمیل می سازد. البته بیانات وایتهد در مورد اثبات اینکه ناآرامی های ناشی از خودگرایی مخرب است و لذا برای بهوجود آمدن و بقای تمدن حتما باید از ایجاد هماهنگی هماهنگی ها که صلح است بهرهبرداری کرد، کافی نیست. یعنی هنوز وایتهد با این مطالب صلح را بهطور جامع و مانع تعریف نکرده است. زیرا برای تحقق بخشیدن به هماهنگی رسمی چهار عنصر تمدن، تعادل وحشت خودگرایان از یکدیگر نیز میتواند چنین کاری را انجام بدهد.