نویسنده این کتاب با احاطه چشمگیر خود در منابع نقد کهن و آگاهی گستردهاش نسبت به نقد جدید، اصلیترین مبادی فلسفی را در گرایشهای مختلف نقد مورد کندوکاو قرار داده و با مقایسه هوشمندانه نگرشها و آراء مختلف، زمینه آشنایی سودمندی برای خواننده هموار میسازد. در مقدمه کتاب بحثی درباره فلسفه و نقد آمده است. فصل اول درباره ریشههای تاریخی رشد اندیشه فلسفی در میان اعراب مسلمان است. فصل دوم شامل احکام و آراء انتقادی و پیوند آن با تفکر فلسفی است و در این مسیر به مطالعه در آراء جاحظ، ابن قتیبه، ابن طباطبا، قدامه، آمدی، قاضی جرجانی و حازم قرطاجنی پرداخته و کوشیده تا آراء انتقادی این ناقدان را بر اساس مبانی فلسفی آنها مورد بررسی قرار دهد. فصل سوم درباره شیوه نقد در میان فلاسفه مسلمان است. فصل پایانی کتاب درباره تأثیر تفکر فلسفی در مقولههای نقد است.
اصطلاح نقد ادبی را نباید یک مفهوم ساده تصور کرد، اشکال متنوع آن از زمان ارسطو تا روزگار کنونی، توسط ناقدان و نظریهپردازان متعدد در کوششهای تحلیلی و پژوهشهای تبیینی بازتاب یافته است. در این کتاب بعد از تعریف مفاهیم اصطلاح نقد، نگاهی به تاریخ نقد ادبی انداخته شده است. مباحث دیگری که در این کتاب بررسی شده، عبارتند از: ابعاد نقد ادبی، منتقد ادبی و ویژگیهای کار او، معیارهای نقد ادبی، مراحل نقد ادبی، ضعف و قوت تشبیهات در شعر امروز دری.
در این کتاب بعد از واکنش مقدم بر نقد «خواننده عادی» در فصل اول، مجموعه دیدگاههایی که عموماً آنها را سنتی میدانند مورد بررسی قرار میگیرد. فصل دوم به شیو شکلمدارانه اختصاص درد که بیش از همه آن را با «نقد نو» مرتبط میدانند. فصل سوم بررسی روانشناسی در ادبیات است که کانون توجه در آن نقد فرویدی است. در فصل چهارم به قلمرو انگارههای کهنالگویی یونگی و اسطورههای فرهنگی که در ادبیات متجلی شدهاند، پرداخته شده است. فصل پنجم کاربرد فرهیخته چند شیوه قبلی به گونهای درآمیخته با هم و توسعهیافته به صورت دیدگاهی دیگر ارائه شده است. در فصل ششم چون به بررسی یازده شیوه مختلف اختصاص دارد، به چهار اثر برگزیده برای تحلیل تفصیلی در پنج فصل اصلی پرداخته نمیشود.
نویسنده در این کتاب با احاطه چشمگیر خود در منابع کهن و آگاهی گستردهاش نسبت به نقد جدید، اصلیترین مبادی فلسفی را در گرایشهای مختلف نقد مورد بررسی قرار میدهد و با مقایسه هوشمندانه نگرشها و آراء مختلف، زمینه آشنایی سودمندی را برای خواننده هموار میکند. فصل اول درباره ریشههای تاریخی رشد اندیشه فلسفی در میان اعراب مسلمان است. فصل دوم شامل احکام و آراء انتقادی و پیوند آن با تفکر فلسفی است و در این مسیر به مطالعه در آراء جاحظ، ابن قتیبه، ابن طباطبا، قدامه، آمدی، قاضی جرجانی و حازم قرطاجنی پرداخته شده و کوشیده شده تا آراء انتقادی این ناقدان بر اساس مبانی فلسفی آنها مورد بررسی قرار گیرد. فصل سوم درباره شیوه نقد در میان فلاسفه مسلمانان است و فصل چهارم شامل تأثیر تفکر فلسفی در مقولههای نقد است.