گویش کاخکی از گویشهای جنوب خراسان رضوی است. این گویش در نظام مطابقه فاعل و فعل به صورت شناسههای فعلی در افعال گذشته ویژگیهای جالبی را نشان میدهد که با فارسی معیار تفاوتهایی دارد اما به برخی از زبانهای ایرانی، چون کردی و برخی دیگر از گویشهای استان خراسان چون فردوسی، شباهت دارد. بدین معنی که به نظر میرسد گویش کاخکی در صورت گذشته افعال خود (لازم و متعدی) رد پایی از نظام ارگتیو را دارد که قبلاً در زبان فارسی وجود داشته و امروز در برخی دیگر از زبانهای ایرانی مثل کردی هنوز هم مشاهده میشود. شاید تغییرات کندتر گویشها نسبت به زبان معیار باشد که سبب شده گویشها صورت قدیمیتر را حفظ کنند اما زبان معیار آن را از دست بدهد. در این مقاله نکات جالب دیگری نیز در مورد مطابقه فاعل و فعل در گویش کاخکی چون تأثیر حضور یا عدم حضور نهاد و آرایش واژهها بر جایگاه ظهور شناسه فاعلی ارائه شده است.
این مقاله به بررسی مصراعی از شاهنامه فردوسی اختصاص دارد و با ترجیح ضبط دستنویس کتابخانه ملی فلورانس، کهنترین نسخه شاهنامه، نشان میدهد که سرمنشأ اختلاف نسخههای خطی و به تبع آن، چاپهای شاهنامه در مورد این مصراع، در معنای کهن و نادر واژه «مری» نهفته است. این واژه، در معنایی متناسب با این کاربرد، در فرهنگهای معروف فارسی ثبت و ضبط نشده، اما در برخی گویشهای خراسان و کرمان، واژهای متداول و به معنی «رام»، «فرمانبر» و «دستآموز» است. «مری» در کلیات شمس نیز در معنایی نزدیک به همین کاربرد دیده میشود: «تو مری باشی و چاکر اندر این حضرت به است».
کلمات و تعابیری که در گویشها رایج است، به حل بسیاری از مشکلات متون ادبی کمک میکند. در آثار گذشته، از جمله تاریخ بیهقی عباراتی پیدا میشود که معنای آن برای بیشتر اهل خراسان روشن و بدون ابهام است؛ در حالی که توضیحات شروح گوناگون باعث اشتباه یا ابهام در معنای برخی از این کلمات یا عبارت شده است. در معنای بعضی از کلمهها نیز تضاد و دوگانگی معنایی هم در شرحهای تاریخی بیهقی و هم در فرهنگ های معتبر فارسی دیده میشود که این دوگانگی با توجه به معانی رایج آنها در گویشها برطرفشدنی است. در این مقاله، معنای چند واژه که در توضیحات شروح تاریخ بیهقی و در فرهنگهای گذشته فارسی آمده، با معناهای رایج آنها در گویشها مقایسه و سرانجام به بیان معنای درست و مناسب این کلمهها پرداخته شده است.
بر اساس نظر زبانشناسان، تحول زبان فارسی حدود هزارسال از زبانهای هندواروپایی دیگر نظیر فرانسوی جلوتر است؛ یعنی زبان رودکی و فردوسی امروزه برای ما قابل فهم است، در حالی که در هزارسال پیش زبانی به نام فرانسه وجود نداشته، بلکه گویشی از زبان لاتینی بوده که بهتدریج جداگانه تحول یافته و در قرن دوازده و سیزده میلادی صورت زبان پیدا کرده است. ولی واژگان زبان فارسی آمیختهای از زبانهای ایرانی، یونانی، آرامی، عربی، ترکی و زبانهای فرنگی است که لازم است هر گروهی جداگانه بررسی شود و ریشه تکتک واژگان مشخص شود. این کتاب دربرگیرنده واژگان دخیل اروپایی در زبان فارسی همراه با ریشهشناسی هر واژه است.
سابقه تاریخی ورود واژگان اروپایی و آمریکایی به زبان فارسی به ارتباط میان ایران و اروپا در زمان زمامداران شاه عباس اول و جانشینان او باز میگردد. در آن دوره سفرا و ایلچیان و جواهرفروشان و ... به ایران آمدند و با اوضاع جتماعی و ادبیات ایران آشنا شدند و در بازگشت به کشورهایشان سفرنامههایی نوشتند. این فرهنگ حاصل تلاش نویسنده در جمعآوری واژگان و کوتاهنوشتههای دخیل اروپایی و آمریکایی در زبان فارسی و سرانجام ریشهیابی و توصیف آنهاست.