باور به نیروی جادویی نهفته در اجزاء هستی امری است که تنها به بشر بدوی در دوران کهن متعلق نبوده است و انسانها در طول تاریخ تا به امروز همواره به جانمندانگاری و طلسم معتقد بودهاند. از زمانهای بسیار دور، انسان میپنداشته است بعضی از اجسام، حیوانات و اجرام سماوی قدرتی نهفته دارند؛ زیرا با دانش ناقصاش امکان شناخت قوانین علمی حاکم بر جهان را نداشته است. لذا بهناچار برای توجیه یا یافتن علت و درمانی برای ناگواریهای زندگی، یا مانعشدن از آنها، باور به دخل و تصرف قدرتهای ناشناخته جادویی بر زندگی روزمرهرا در ذهن خویشتن بارور ساخت و خود را به تطبیق امور ریز و درشت زندگی با چنان باورهایی ملزم کرد. در ایران باستان و درپی آن در ادیان ایران پیش از اسلام، مانند سایر ادیان بسیاری از باورهای خرافی زیر سایه دین، رنگ مشروعیت به خود گرفته بودند و باور به تأثیرات ستارهها و سیارات بر روزها و سالها و انواع فال و طالعبینی امری متداول بوده و گاه بهعنوان پارهای از مناسک دینی ترویج میشده است. در این پژوهش با بررسی متون ایرانی دوره میانه، انواع پیشگویی بررسی خواهد شد، ازجمله پیشگویی بهوسیله الهامات، تأثیرات ستارگان و سیارات بر روزها و سالها و باید و نبایدهای روزها، و متون فال و طالعبینی برگرفته از کتاب خطی فالنامه زرتشتی شامل: فال اعداد 1-5، فالنامه جاماسب حکیم و فال انامل. بدینترتیب، تأثیر شگرف باور به جادو در هر لحظه از زندگی مردم ایران پیش از اسلام مشخص میگردد.
دانش کف شناسی نیز از جمله علومی است که هنوز نتوانسته حقانیت خود را در دنیا به اثبات برساند. البته ناگفته نماند که در کشورهای اروپایی و آمریکایی این موضوع تا حدی جاافتاده تر است و حتی مردان نامی تاریخ چون ناپلئون بناپارت و اسکندر مقدونی خود کف شناسانی برجسته بوده اند. آدمی مسلح به این دانش هرگز فریب دیگران را نخواهد خورد و با شناخت استعدادهای خود و دیگران می تواند مفید و سازنده باشد. شاید بتوان سیمای ظاهر را به هر نحو تغییر داد اما تغییر دهنده کف دست تنها گذر زمان و اراده انسانهاست. از این رو کف دست شناسنامه ای قابل اعتماد از گذشته و حال و آینده است.
کتاب حاضر نسخه ای کهن از فالنامه منسوب به شیخ بهایی است که در سال 1372 توسط انتشارات ارم به چاپ رسیده است و ناشر طریقه گرفتن فال را نیز در ابتدای کتاب توضیح داده است
بنا به ديدگاه گروههاي فمينيستي، ارزش ذاتي زنان و مردان برابر است، اما در بيشتر جوامع، افراد براي گروه مردان امتياز ويژهاي قائلاند. بر اين اساس در دوره مدرن حرکتهاي اجتماعي شکل گرفتهاند تا شعار برابري زنان و مردان را محقق سازند. حضور زنان در روند اين حرکتهاي اجتماعي، در قالب عملکردها و رفتارهاي مختلف حائز اهميت است و بايسته است که در گسترههاي مختلف مورد مطالعه و بررسي بيشتر قرار گيرد. فعاليت زنان رماننويس در جوامع مختلف جهان مدرن از تجليات اين حرکتهاي اجتماعي بوده است و حضور موثر ويرجينيا وولف، رماننويس بريتانيايي، از اين بابت غيرقابل انکار است و نوشتهها و خطابههاي سيمين دانشور نيز به عنوان شخصيتي تاثيرگذار براي رمان نويسان ايراني، نشان از تمايلات فمينيستي او دارد. هدف اين مقاله بررسي تطبيقي رمان به سوي فانوس دريايي نوشته ويرجينيا وولف، و جزيره سرگرداني و جلد دوم آن ساربان سرگردان نوشته سيمين دانشور از منظر فمينيسم است. خاستگاه اين مقاله، نظريههاي فمينيستياي است که مهمتر از هر موردي، زن را موجودي مستقل از مرد و داراي ويژگيهاي زيستشناسي، فرهنگي و ذهني متفاوت از مردان به حساب ميآورند. در پي بررسي متن رمانها، با استفاده از نظريات منتقدان و تطبيق آنها، شباهتهاي متعددي در مضامين و شخصيتهاي اين رمانها ديده ميشود. زنان، چه مدرن و چه سنتي، آرزوها، ترسها و دردهاي مشترکي دارند و نظام پدرسالار راهبردهاي همساني را براي غلبه بر زنان به کار ميگيرد.
در اوستا کوي اوسن يا کيکاووس، بزرگترين و پرشکوهترين شهريار کياني است. او داراي فره کياني است؛ موهبتي که به وي امتيازات ويژهاي ميبخشد. يکي از اين امتيازات آسمان پيمايي و هم صحبتي او با اهورامزدا است، ولي مرور زمان، اسطوره کيکاووس را همانند بسياري از اساطير ديگر دستخوش دگرگوني کرده است. او از بارگاه بلندمرتبهاش سقوط کرده و تبديل به شاه بيخردي ميشود که حتي باعث مرگ فرزند خود ـ سياووش ـ نيز ميگردد و دليل آسمان پيمايياش نيز، حمله به جايگاه خداوند و آرزوي تسلط برآسمان تلقي ميشود. در اين پژوهش تلاش شده است با بررسي چهره اسطورهاي کيکاووس، دليل اوليه داستان آسمان پيمايي او و همچنين سبب دگرگوني اين روايت مشخص شود. سپس با توجه به اصل اسطوره، ضمن جا به جايي بيتهايي از داستان کيکاووس در شاهنامه، ساختار اوليه و اصلي داستان مشخص شود.