یکی از حوزههای معنیشناسی شناختی، مطالعات مربوط به استعارهشناختی است که به نظریه استعاره مفهومی (نام) شهرت دارد. در این مقاله، مفهومسازی و ساختاربندی زندگی را در زبان قرآنی و براساس نظریه استعاره مفهومی تحلیل کردهایم. پرسشهای اصلی پژوهش این است که مفهوم زندگی در زبان قرآن چگونه ساختاربندی شده است و هماهنگی و انسجام ارزشهای قرآنی و مفاهیم آن چگونه در نوع مفهومسازی زندگی در زبان قرآن، موثر است. بررسی آیههای قرآنی مرتبط به مفهوم زندگی، بیانگر آن است که مفهوم زندگی در زبان قرآن با استفاده از چند مفهوم مبدأ یعنی سفر، بازی، خانه و کالا تجسم شده است؛ به طوری که هر یک از این مفاهیم مبدأ، بر جنبهای از مفهوم زندگی در حوزه مقصد پرتو افکنده و با هم، جنبههای گوناگون زندگی را از منظر قرآن نمایان کرده است. در استعاره سفر، جنبههای کلی زندگی بشر ترسیم شده است؛ اما استعارههای بازی و کالا، ناپایداری و کمارزشی زندگی را نشان میدهند. در استعاره «زندگی خانه است»، شقّی دیگر از همین جنبهها یعنی پایداری و ارزشمندی نمایان و برجسته شده است؛ علاوه بر آنچه گفتیم به نظر میرسد که جنبههای مفهومسازی شده زندگی در زبان قرآن به میزان زیادی با فرهنگ الهی و دینی حاکم بر آن، هماهنگی و انسجام دارند.
این کتاب بر اساس سخنرانیهای نویسنده که در سال 1971 پیرامون معنیشناسی ایراد کرد، تدوین شده است. نویسنده در این کتاب یکایک نظریهها و مسائل مورد بحث در حوزه دانش معنیشناسی را به گونهای بسیار ساده و غیرفنی به بحث گذاشته و صحت و سقم آن را بررسی کرده است و بدین ترتیب کتابی را در اختیار همگان قرار داده که عاری از هرگونه پیشانگاری و جزمیت است.
«ديدگاه» در زبانشناسي شناختي نقش مهمي در تعبير صحنهها ايفا ميکند. اين نکته که هر بيننده يا گوينده صحنه مورد بحث را چگونه تعبير ميکند، به ديدگاه او درباره آن صحنه بستگي دارد. از اين روست که براي بيان يک موضوع از زاويه ديدهاي مختلف، پاره گفتارهاي متنوع و متفاوتي در زبان وجود دارد؛ زيرا گويندگان مختلف به شيوههاي متفاوتي هر صحنهاي را مفهومسازي ميکنند. از سوي ديگر، عنصر ديدگاه در روايت نيز نقش تعيينکنندهاي دارد. شايان ذکر است ديدگاه دربرگيرنده عواملي است؛ ازجمله زاويه ديد ـ که شامل جهت ديد و نقطه ديد است ـ و عوامل ديگري مانند برجسته، زمينه، عينيت و ذهنيت که در پژوهش حاضر به چهار مورد از آنها پرداخته شده است. هدف اين پژوهش، بررسي مفهوم ديدگاه از منظر زبانشناسي شناختي با به کارگيري الگوي دو زبان شناس شناختي يعني لنگاکر و تالمي و الگوي شناختي استاکول در روايت در سه گونه روايي داستان، فيلم نامه و فيلم برگرفته از آن است. نتايج اين پژوهش حاکي از تاثيرپذيري اين سه گونه از يکديگر است. يافتهها نيز بر غالب بودن نقش نمود زباني ديدگاه در داستان صحه ميگذارد؛ همچنين نشان ميدهد «ديدگاه» پديدهاي پيوسته نيست و ممکن است در روند رخدادهاي قصه تغيير کند.
برپایه نظریه استعاره شناختی، زبان عادی و ادبی در مفهوم سازی مفاهیم از جهاتی شبیه به هم و از جهاتی با هم متفاوتاند. مقاله حاضر، در صدد پرداختن به خلاقیتهای حافظ در تصور مفهوم عشق در چارچوب این نظریه است. مفهوم عشق در شعر حافظ به کمک راهبردها یا ابزارهای شناختی رایجی چون استعاره، تصویر، مجاز و جاندارپنداری مفهومسازی میشود، اما به نظر میرسد حافظ شیوههای خلاقانهتری را در استعارههای شعری عشق به کار برده است. به منظور کشف شاخصهای تأثیرگذار در مفهومسازی متفاوت عشق، دو سوال مهم مطرح میشود: مفهومسازیِ شعری عشق چه تفاوتی با مفهومسازی عادی و رایج آن در زبان فارسی دارد؟ کدام یک از شاخصهای چهارگانه کوچش(2010) در آفرینش خلاقیت استعاری در شعر حافظ نقش پررنگتری دارد؟ بررسی دادههای تحقیق نشان میدهد که عشق در زبان حافظ، مانند زبانهای دیگر و مانند زبان فارسی از مفاهیم آتش، سفر، مستی، و غیره به عنوان حوزه مبدأ کمک میگیرد. اما مفهومسازی آن از نظر چهار شاخص گسترش، تفصیل، زیرسؤال بردن، و تلفیق، با زبان عادی فرق دارد. به نظر میرسد آنچه باعث میشود زبان شعر، از زبان عادی متمایز شود، کاربرد خلاقانه مفهومسازیهای استعاری، جاندارپنداری، استعارههای تصویری و مجاز مفهومی باشد. همچنین از میان چهار شاخص مطرح در استعارههای مفهومی شعری، تلفیق و تفصیل بیشترین و زیرسوال بردن کمترین کاربرد را داراست. همچنین حافظ از استعارههای تخیلی نو در مفهومسازیِ عشق بسیار بهره برده است.
هدف مقاله حاضر، بررسی معنیشناختی مکانیشدگی برخی مفاهیم انتزاعی در زبان قرآن است. این مطالعه در چارچوب مدل لیکاف و جانسون 1980 تحت عنوان نظریه استعاره شناختی ـ استعارههای جهتی ـ صورت گرفته است. مکانیشدگی، یکی از رایجترین استعارههای شناختی برای مفهومسازی عناصر مجرد و انتزاعی است که در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی تحقیق، این است که آیا مفاهیم مکانی در انتقال مفاهیم غیرمکانی قرآن تأثیرگذارند؟ و آیا میتوان بر اساس الگوی استعاره شناختی به ارتباط های مابین دو حوزه پرداخت؟ بدین منظور، واژهها یا کانونهای استعاری حاوی مفهوم مکانهای پشت، رو، دور، و نزدیک از قرآن استخراج شد. نتیجه بررسیها نشان داد که مفاهیم «اهمیت»، «توجه» و«شکست»، با استفاده از مفهوم مکانی «پشت» و «رو» و مفاهیم «عظمت»، «دشمنی» و «رسیدگی به امور»، با کمک مفاهیم مکانی «دور» و «نزدیک» مفهومسازی میشوند.