«ديدگاه» در زبانشناسي شناختي نقش مهمي در تعبير صحنهها ايفا ميکند. اين نکته که هر بيننده يا گوينده صحنه مورد بحث را چگونه تعبير ميکند، به ديدگاه او درباره آن صحنه بستگي دارد. از اين روست که براي بيان يک موضوع از زاويه ديدهاي مختلف، پاره گفتارهاي متنوع و متفاوتي در زبان وجود دارد؛ زيرا گويندگان مختلف به شيوههاي متفاوتي هر صحنهاي را مفهومسازي ميکنند. از سوي ديگر، عنصر ديدگاه در روايت نيز نقش تعيينکنندهاي دارد. شايان ذکر است ديدگاه دربرگيرنده عواملي است؛ ازجمله زاويه ديد ـ که شامل جهت ديد و نقطه ديد است ـ و عوامل ديگري مانند برجسته، زمينه، عينيت و ذهنيت که در پژوهش حاضر به چهار مورد از آنها پرداخته شده است. هدف اين پژوهش، بررسي مفهوم ديدگاه از منظر زبانشناسي شناختي با به کارگيري الگوي دو زبان شناس شناختي يعني لنگاکر و تالمي و الگوي شناختي استاکول در روايت در سه گونه روايي داستان، فيلم نامه و فيلم برگرفته از آن است. نتايج اين پژوهش حاکي از تاثيرپذيري اين سه گونه از يکديگر است. يافتهها نيز بر غالب بودن نقش نمود زباني ديدگاه در داستان صحه ميگذارد؛ همچنين نشان ميدهد «ديدگاه» پديدهاي پيوسته نيست و ممکن است در روند رخدادهاي قصه تغيير کند.
کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهنها برمیانگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است؛ اگر مربوط است، با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباطاند چیست؟
عموماً اینگونه تصوّر میشود که صادق هدایت روشنفکری بوده که در دوره خود با سیستم استبدادی حکومت پهلوی در تعارض بوده است. مطابق بیشتر زندگینامههایی که درباره او نوشته شده است، این گونه به نظر میرسد که او، علی رغم این که به یک خانواده اشرافی تعلّق داشت، به دلیل تعّلق خاطرش به آزادی انسان با سیستم پهلوی دشمن بوده است. مقاله حاضر تلاش کرده تا خلاف این نظر عموماً پذیرفته شده را اثبات کند. این مقاله با تحلیل بوف کور از منظر تئوری قدرت میشل فوکو، به ویژه نظریه "سراسربینی" یا panopticism، به این نتیجه میرسد که هدایت، از این نظر که از گفتمان غالب دوره خود تاثیر پذیرفته است و مهمترین گفتمان دوره ناسیونالیسم بوده است، ناخودآگاه به سیستم پهلوی خدمت کرده است. برای این منظور ابتدا به تعریف و ریشهیابی نظریه قدرت در آثار مختلف فوکو پرداخته و سپس نظریات پیروان فوکو که این نظریه را در رمانهای مختلف اروپایی بررسی کردهاند بیان میکند و در بخش دوم مولفههای این نظریه را در بوف کور هدایت بررسی کرده و در پایان به نتیجه مذکور میرسد.
این کتاب که از هفت مقاله تشکیل شده، تلاشی است برای معرفی دیدگاههای گوناگون درباره تعبیری به نام «استعاره». این دیدگاههای عمدتاً نو، استعاره را از صرفاً سطح ادبی، شعری و هنری خارج میکنند و فراگیری آن را در کل نظام زبان و تفکر نشان میدهند؛ از اینرو بهنوعی این مقالات نگاهی غیرمتعارف به مفهومی دارند که به طور سنتی آن را بخشی از ادبیات و بلاغت انگاشتهاند.
این کتاب متشکل از پانزده سخنرانی پیاده شده و ویراسته یا مقالات مبتنی بر سخنرانیهایی که در نشستهای گوناگون پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری ایراد شده است. عمده مقالات به سلسله مباحث هنر، اندیشه و ادب در گستره فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مربوط می شود. همچنین دو مورد از سخنرانی های «سلسله مباحث ادبیات پایداری» نیز در مجموعه گنجانده شده است. عناوین برخی از مقولههای کتاب عبارتند از: نگاهی تازه به نظام سبکشناسی زبان و هنر/ کورش صفوی، نگاهی به نظام نشانهشناسی زبان و هنر/ فرزان سجودی، فضای پس از مرگ در ادب فارسی/ احمد تمیمداری، بررسی آرایه تشخیص در خاطرات/ علیرضا کمری، سبکشناسی شبیهخوانی: متن و اجرا/ منوچهر یاری، زبان و بیان در هنر اسلامی/ محمد خزائی، نمایش عروسکی از دید هنری/ فرناز بهزادی و ... .