احمد سمیعی گیلانی (متولد ۱۲۹۸، تهران)، نویسنده، مترجم و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و سردبیر مجلهٔ نامه فرهنگستان است. سمیعی در کوچهٔ افشارها، سنگلج تهران در یک خانوادهٔ گیلانی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و سپس وارد دانشگاه تهران شد. در اواخر دههٔ چهل، به عنوان ویراستار در انتشارات فرانکلین مشغول خدمت شد و به موازات آن، دورهٔ کارشناسی ارشد زبانشناسی را در دانشگاه تهران گذراند. او در کنار حرفهٔ ویراستاری، چند کتاب در زمینهٔ آیین نگارش و ویرایش تألیفکرد و مقالههای ارزشمندی را در مجلات متعددی نظیر پیک جوانان، کتاب امروز و رودکی به چاپ رسانید. سمیعی کار ترجمه را با برگردان رمان دلدار و دلباخته، از ژرژ ساند شروع کرد و بعداً آثار خوبی را از نویسندگان بزرگی مانند ژرژ پرک و گوستاو فلوبر به فارسی برگرداند. کتابشناسی: دلدار و دلباخته، ژرژ ساند (ترجمه)، ۱۳۴۵ خیالپروریهای تفرجگر انزواجو، ژان ژاک روسو (ترجمه)، ۱۳۴۵ چیزها، ژرژ پرک (ترجمه)، ۱۳۴۸ ادبیات ساسانی، ۱۳۵۵ داتا گنجبخش (زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علیبن عثمان هجویری)، شیخ عبدالرشید (ترجمه)، ۱۳۴۹ چومسکی، جان لاینز (ترجمه)، ۱۳۵۷ هزیمت یا شکست رسوای آمریکا، ویلیام لوئیس و مایکل لهدین (ترجمه)، ۱۳۶۰ ساختهای نحوی، نوآم چامسکی (ترجمه)، ۱۳۶۲ آیین نگارش، ۱۳۶۶ دیدرو، پیتر فرانس (ترجمه)، ۱۳۷۳ سالامبو، گوستاو فلوبر (ترجمه)، ۱۳۷۴ شیوهنامه دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۷۵ نگارش و ویرایش، ۱۳۷۸
محمدکاظم کاظمی مولف کتاب هم زبانی و بی زبانی در مورد موضوع کتاب این گونه می گوید: من در این کتاب با دلایل و شواهد مختلف از متون کهن و آراء دانشمندان امروز، نشان دادهام که «فارسی» و «دری» در واقع دو نام است برای یک زبان واحد، و حدود نیم قرن است که گروهی برای جداسازی ملل همزبان و تضعیف زبان فارسی، با این ترفند، زبان ما را دوپاره کردهاند. همچنین در آنجا نشان دادهام که تا نیم قرن پیش، این زبان حتی در مجامع رسمی و علمی کشور ما نیز «فارسی» خوانده میشده است. این سخن شاید امروزه عجیب به نظر آید، ولی در این کتاب با شواهد و مدارک کافی ثابت شده است.
فصل اول کتاب که دهها صفحه را فراگرفته است، وظیفه بحث در "سبک" و "سبک شناسی" را تقبل کرده است. در معرفی این مباحث به نظر رسید که بهتر است بسیاری از کلمات مثل "ادبیات" و "معنی" مجددا مورد رسیدگی تازه قرار گیرد و یکبار دیگر این کلمات از نظر "زبانشناسی" بررسی شود. بعدا سعی شد تا مراکزی که عهده دار مطالعه امکانات جدا کردن "صورت" از "معنی" است معرفی شود؛ تا روشن گردد که دشواریهای این امر چیست و چرا در قرن اخیر مساعی فراوان برای جدائی "صورت" از "معنی" بکار رفته است. در بخش دو باید به خاطر سپرد که "معنی" و مطالعه آن از دشواریهای کنونی دنیای ماست. از زمانی که قدرت فلسفه و استقلال سرزمینهای آن به انقراض گرائیده و به مرزهای آن تجاوزاتی شده، فلسفه از یک واحد مستقل به اجزاء پاره پاره درآمده و هر جزء آن به علمی وابسته و مرتبط شده است. ناچار "معنی" و "دلالت" هم توان حفظ تمامیت نیافته و علوم دیگر سرپرستی و اداره آن را عهده دار شده است. از این جاست که هر چه درون "دلالت" و " معنی" را بیشتر بشکافند، مشکلات آن ظاهرتر و فزون تر می شود تابجائی که اکنون این دشواری به صورت یکی از پیچیده ترین معماهای عصر ما درآمده و علم امروز در مقابل آن درمانده گشته است. در فصل سوم کتاب به صنعت شاعری دیگر او که تکرار یک صامت در آغاز دو یا چند کلمه یک بیت است توجه گردیده است. در این فصل کوشش شده تا ارتباط میان صامتهای تکرار شده در اول کلمات یک بیت با "معانی" مورد نظر شاعر نشان داده شود. در این فصل اشاره شده که امرسون بارها و با نظم خاص صامت آغازی کلمات یک بیت را با مقاصد مختلف مربوط کرده است ولی کمتر کسی متوجه این ارتباط شده است. در فصل چهارم مطالعه کلمات مرکب شعر او مورد توجه است. برای اینکه باز "سبک" امرسون در ساخت و بافت کلمات روشن شود. هزاران کلمه مرکب شعر او بررسی گردیده و نحوه و "سبک" پیوستن کلمات مرکب او مثل شیوه اتصال دو اسم، اسم و صفت ، اسم و قید، صفت و اسم، فعل و اسم نظائر این ترکیب ها طبقه بندی شده است. بعدا "سبک" او در اتصال کلمات با شیوه شاعران دیگر در ترکیب و ساخت کلمات مرکب مقایسه گردیده است. کوشش شده تا توجه خواننده باصالت "سبک" او در اصل کلمات معطوف شود. زیاده بر یکصد و ده مورد دیده شد که آنها را باید اثرات خلاقیت او در سکه زنی کلمات مرکب در واژگان انگلیسی دانست. در فصل پایانی به کاربرد کلمات و خصوصیات دستوری امرسون از باب اسم و صفت و قید و طرز پیوستگی و ارتباط آنها به یکدیگر توجه شده تا از این راه بتوان وجه دیگر از "سبک" او را دسته بندی کرد.
میشل دومونتنی از بارزترین فیلسوفان و نویسندگان دوران رنسانس قرن شانزدهم فرانسه است که در تثبیت مقاله به عنوان یک ژانر ادبی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. مقالات مونتنی انقلابی در ادبیات ایجاد کرد و روی نویسندگان نامآشنای بسیاری تأثیر مستقیم گذاشت. از میان آنان میتوان به ژان ژاک روسو، فرانسیس بیکن، ویرجینیا وولف، ایزاک آسیموف و کارل مارکس اشاره کرد. مونتنی در خانوادهای متمول متولد شد. پدر او به همراه یکی از دوستانش که به مکتب اومانیسم پایبند بود، برنامه آموزشی مخصوصی را طراحی کرد و پسرش را طبق آن آموزش داد. مونتنی لاتین را به عنوان زبان اولش فراگرفت. او از فیلسوفان و نویسندگان دوران کلاسیک یونان تأثیر پذیرفت و از آموختههای خود در مقالاتش استفاده کرد. مونتنی معمولاً از اتفاقات پیرامونش الهام میگرفت و از ایدههایش با نظرات فلاسفهی یونانی دفاع میکرد. مقالات و انشاهای او درباره موضوعات مختلفی نوشته شدهاند؛ این موضوعات معمولاً با زندگی انسانی ارتباط دارند. آثار مونتنی به ژانر مقاله رسمیت بخشید و ادبیات جهان را مدیون خود کرد. کتاب «تتبّعات» گزیدهای از مقالات این نویسنده توانای فرانسوی است که تصویری شفاف از انسان خردمند دوران رنسانس ترسیم میکند.
در شماره اول مجله گویششناسی مقالهای با عنوان «نشانه استمرار در لهجهها و گویشهای ایرانی» به چاپ رسید و در آن مثالهایی از گویش بندرعباس (لهجه محله پشت شهر) به نقل از پایاننامه این جانب ذکر گردید. طبق شواهد پایاننامه، اشکالات و کاستیهایی به مقاله مذکور راه یافته است. بنابراین، توضیحاتی در این باب ضروری به نظر میرسد. 1. از آنجا که در شهر بندرعباس محلههای مختلفی هست که بین آنها اختلافات لهجهای وجود دارد و بخشی از پایاننامه نیز به بررسی اختلافات لهجهای در ساخت فعل پرداخته است، ذکر نام لهجه در مقابل مثالها ضروری مینماید. 2. از کاستیهای مقاله فقدان مثالهایی است که نشاندهنده ساخت فعل در زمان مضارع اخباری مستمر باشد. در لهجه محله پشت شهر در زمان مضارع اخباری مستمر از پشوند na یا ne استفاده میشود و در لهجه محله خواجهعطا از پیشوند na یا a استفاده میگردد.